انشا

انشا درد دل یک موش آزمایشگاهی با مقدمه بدنه و نتیجه

در این مطلب از سایت مثبت 1، انشا درد دل یک موش آزمایشگاهی با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.

⭐انشا درد دل یک موش آزمایشگاهی⭐

مقدمه:
در گوشه‌ای تاریک از آزمایشگاهی پر از دستگاه‌های عجیب و غریب، موشی کوچک در قفسی بی‌صدا نشسته است. هر روز با نورهایی که به سرعت چشم‌هایم را می‌سوزاند و صدای دستگاه‌هایی که از هر گوشه به گوشم می‌رسد، زندگی می‌کنم. من، موش آزمایشگاهی، در این مکان بدون اختیار و حق انتخاب، زندانی‌ام. از اولین روزی که چشمانم را باز کردم، قفسی سرد و کوچک، خانه من شد و هر روز با دست‌هایی که به من دست می‌زنند و دستگاه‌هایی که بر بدنم آزمایش می‌کنند، زندگی‌ام می‌گذرد. اما آیا کسی به صدای دل من گوش می‌دهد؟

بدنه:
همیشه به خودم فکر می‌کنم؛ چرا من؟ چرا باید درد را تحمل کنم؟ چرا هر روز جسم ضعیفم تحت تاثیر مواد شیمیایی جدیدی قرار بگیرد که به من تزریق می‌کنند؟ آنها می‌گویند برای نجات جان انسان‌هاست، اما آیا من حق زندگی ندارم؟ من هم موجود زنده‌ام، با احساسات، با ترس و شادی، اما اینجا در قفس، هیچ‌کس به فکر درد و رنج من نیست.

هر روز برای من به یک ترس جدید تبدیل می‌شود. گاهی با داروهایی که مرا گیج می‌کنند و حس‌های طبیعی‌ام را از من می‌گیرند، و گاهی با دستگاه‌هایی که به بدنم متصل می‌شوند و من را مجبور می‌کنند تا واکنش نشان دهم. بعضی روزها چنان درد دارم که تنها آرزویم این است که دیگر بیدار نشوم. با اینکه به من غذا می‌دهند و قفس تمیز می‌کنند، اما هیچ‌کدام از این‌ها نمی‌تواند جایگزین آزادی از این قفس کوچک و مرگبار شود.

صدای دیگر موش‌ها که در قفس‌های مجاور هستند، گاهی به من دلگرمی می‌دهد؛ زیرا می‌دانم تنها نیستم. اما این تسلی کوتاه‌مدت است، چرا که هر روز یکی از ما از اینجا می‌رود و دیگر باز نمی‌گردد. آیا او مرده است؟ آیا دردش پایان یافته؟ یا در جایی دیگر، هنوز هم مورد آزمایش قرار می‌گیرد؟

نتیجه:
گاهی فکر می‌کنم که شاید انسان‌ها فراموش کرده‌اند که من هم جان دارم، که من هم حق زندگی دارم. هر آزمایشی که روی من انجام می‌شود، گویی تکه‌ای از روح و زندگی‌ام را می‌گیرد. اگر می‌توانستم با صدایی بلند فریاد بزنم، تنها یک درخواست داشتم: «لطفاً رهایم کنید». آزادی برای من تنها یک رویاست، اما شاید روزی برسد که انسان‌ها درک کنند ما نیز احساس می‌کنیم و درد می‌کشیم.

به‌عنوان یک موش آزمایشگاهی، تنها آرزویم این است که زندگی‌ام ارزشی داشته باشد، نه به‌عنوان ابزاری برای آزمایش، بلکه به‌عنوان یک موجود زنده.

به پایان مقاله رسیدیم. امیدواریم مطلب ارائه‌شده توانسته باشد به شما کمک کند. از شما خوانندگان عزیز بابت همراهی و توجهتان سپاسگزاریم. نظرات و پیشنهادات شما می‌تواند به بهبود و غنای مقالات آینده ما کمک کند. منتظر نظرات و پیشنهاداتتان هستیم. موفق و پیروز باشید!

به این مطلب امتیاز دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا