پیام تبریک

دلنوشته متن تولد خودم تیر ماهی؛ خاص و زیبا

تولد، یکی از خاص‌ترین و پرمعنا‌ترین روزهای زندگی هر فرد است. این روز، نه تنها یادآور لحظه‌ایست که برای اولین بار پا به این جهان گذاشته‌ایم، بلکه فرصتی است برای بازنگری در گذشته، جشن گرفتن دستاوردها و برنامه‌ریزی برای آینده. در این میان، تیر ماهی‌ها با روحیه‌ای گرم، مهربان و پرشور، جایگاه ویژه‌ای دارند. تیر ماهی بودن یعنی داشتن قلبی بزرگ و عاشق زندگی، شخصیتی که با هر قدمش نوری تازه به جهان اطرافش می‌بخشد.

تولد تیر ماهی‌ها، بهانه‌ای است برای قدردانی از همه لحظات خوشی که با حضورشان تجربه کرده‌ایم. این مقاله، تقدیمی است به آنها که با گرمای وجودشان، زندگی را روشن‌تر و زیباتر می‌کنند. به امید اینکه این متن بتواند گوشه‌ای از احساسات و عشق بی‌پایان ما را به این عزیزان منتقل کند و لحظات خوشی را برایشان رقم بزند. تولدتان مبارک، تیر ماهی‌های دوست‌داشتنی!

در این مطلب از سایت مثبت 1، مجموعه ای از متن های دلنوشته تولد خودم تیر ماهی؛ خاص و زیبا مناسب برای کپشن، پروفایل، بیو و پست و استوری اینستاگرام و دیگر شبکه های اجتماعی برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.

تولدم مبارک!
امروز، روزیست که جهان من آغاز شد، روزی که برای اولین بار چشم به این دنیای پر از شگفتی و چالش‌ها گشودم. تیر ماه همیشه برای من ماهی خاص بوده، ماهی که زندگی‌ام را با گرمای خورشید تابستانی و نور امید پر کرده است.
چندین سال گذشته و هر سال که می‌گذرد، چیزهای زیادی یاد می‌گیرم و بیشتر می‌فهمم که زندگی چقدر زیبا و ارزشمند است. روزهای سخت و آسان، لحظات شاد و غمگین، همه و همه قسمتی از این سفر بزرگ به نام زندگی هستند که من در آن به همراه دوستان و خانواده‌ام راه می‌پیمایم.
امروز، فرصتی است برای تأمل بر گذشته و نگاهی به آینده. برای من، تولد فقط یک روز نیست؛ بلکه یک یادآوری است که چقدر باید از زندگی‌ام قدردانی کنم. لحظات کوچک و بزرگ، لبخندها و اشک‌ها، همه این‌ها رنگ‌های زیبا و متنوعی به بوم زندگی من اضافه کرده‌اند.
به خودم قول می‌دهم که بیشتر از هر زمان دیگری به رویاهایم پایبند بمانم و برای رسیدن به آنها تلاش کنم. قول می‌دهم که مهربان‌تر باشم، بیشتر بخندم، بیشتر دوست بدارم و بیشتر زندگی کنم.
تیر ماهی بودن یعنی داشتن قلبی گرم و پر از شور زندگی، و من با افتخار این ویژگی را در خود احساس می‌کنم. تولدم را جشن می‌گیرم با همه عشق و امیدهایی که در دلم دارم.  تولدم مبارک!

⭐⭐

در میانه تیر به گرمای قلبی مهربان
فرشته ای از آسمان به زمین آمد
و یک دنیا زیبایی با خود به ارمغان آورد
فرشته ای به زیبایی خودم!
تولدم مبارک

⭐⭐

چند سال پیش یک روز گرم تابستانی به من خوشامد گفت و این‌گونه پا به عرصه گیتی نهادم. خداوند برای خوشامدگویی به من، معجزه کرد و بر سر هر شاخه‌ای گیلاسی رویانید و من چون عروس فصل‌ها گوشواره را از گیلاسی سرخ ساختم که خندان زیبایی مرا می‌ستود.
تابستان را دوست دارم، به خاطر آنکه در این فصل زیباترین تحفه و هدیه‌ای که هرکسی می‌تواند از خدا دریافت کند، به دست من هم رسید: هدیه‌ای به نام زندگی. و هرسال که می‌گذرد و هر روز تولدم که می‌آید، این هدیه را بزرگ و بزرگ‌تر می‌کند. امسال نیز به من فرصت داد تا از سیصد و شصت و پنج روز سال لذت ببرم. من از این هدیه نهایت استفاده را خواهم برد، بهتر و بیشتر و خدایی‌تر.
اکنون می‌خواهم به خودم هدیه‌ای بدهم. هدیه‌ای که درخور حال متولد تابستان باشد. گرم و صمیمی و بی‌ریا. هدیه‌ای که همچون دویدن در یک روز گرم مرا پر از انرژی و عطش ناب سازد. هدیه‌ای که مرا ببوسد و بوسه‌های داغ داغ همچون آفتاب تابستانی بسوزاندم.
هدیه تولد خودم به خودم آهنگی شاد است که برای خودم پخش می‌کنم. ریز ریز همچون برگهای نارون و بعد تند تند مثل رسیدن توت‌های تابستان می‌چرخم. با ریتم آهنگ، رقص تندتر می‌شود. آهنگ که به اوج می‌رسد، هدیه تولد من همچون خورشید گرم شده است. آری، هدیه‌ام یک رقص فریبا و زیباست برای دل خودم.

⭐⭐

تبریک تولد برای یک جواهر در میلیون ها جواهر
یه یاقوت با ارزش
یه گل سوسن استثنایی و عالی و اون فرد مطمئنا من هستم
که توی یکی از قشنگ ترین روزای تیرماه تابستون متولد شدم
از خداوند می خوام که موفقیت رو به زندگی من سرازیر کنه
تولدم مبارک …♥️

⭐⭐

چقدر خوشبختم
در گرم ترین روزهای سال
متولد شده ام
روزهایی به وقت تابستان
جشن میلادم خجسته باد تیرماهی جان

⭐⭐

ساده و سر راست بگم و دردسرتون ندم
تابستونه و همین روزاس که بگم “تولدمـ مبارکـ!”

⭐⭐

دختران تابستان
گل آفتاب گردان لا به لای موهایشان
و حلقه ای از نور
به گوش هایشان آویزان است
و من دختری از تبار همین تابستانم …
تولدم مبارک تیرماهی جانღ

⭐⭐

میگن تابستونی ها با بالا رفتن سن شان زیباتر می شوند
شاید به همین دلیل است نمی توانم زیبا شدنم را متوقف کنم!
تولدم مبارک تیرماهی جان••͜♡

⭐⭐

خوشحالم که در فصلی متولد شده ام که نمادی از جوانیست. نمادی از اوج قدرت و زیباییست. آری فصل تابستان و تیرماه را میگویم. همین فصلی که کودکان با اشتیاق فراوان منتظر آن هستند که تعطیلاتشان فرا برسد و به خوشگذرانی بپردازند. همان فصلی که همه منتظرش هستند تا بعد از ظهرها در حیاط منزلشان بنشینند و از هوا لذت ببرند. گاهی همین لذت های ساده، می توانند بزرگ باشند. گاهی اوج قدرت، در همین سادگی هاست. گاهی اوقات زیبایی را در کارهای ساده می توان یافت. تابستان در اوج سادگی اشت، بسیار زیباست.

⭐⭐

می دانی یکی از بهترین ویژگی های کسی که در فصل تابستان به دنیا می آید چیست؟ این است که سعی می کند همواره از زندگی اش بهره ببرد. زندگی انسان را می توان به فصول سال تشبیه کرد. بهار آغاز کودکیست و تابستان آغاز جوانی! پاییز آغاز میانسالیست و زمستان آغاز پیری. کسانی که در این فصل متولد می شوند، اغلب می دانند که باید از زندگیشان استفاده کنند و از جوانیشان لذت ببرند.

⭐⭐

تولدم شد و یک ‌سال دیگه هم گذشت…
اولش همه شبیه هم هستیم،کوچولو و کچل!
حتی صداهامون هم شبیه به هم‌دیگه‌ست.
با اولین گریه بازی شروع می‌شه هی بزرگ می‌شیم
بزرگ و بزرگ‌تر اون‌قدر بزرگ که یادمون می‌ره یه روز کوچولو بودیم!
دیگه هیچ چیزی‌مون شبیه به هم نیست، حتی صداهامون.
گاهی با هم می‌خندیم، گاهی به هم!
گاهی دوست می‌داریم و گاهی متنفر می‌شیم.
یک سال دیگه گذشت
یک سال دیگه گذشت و باید صفحهٔ سفید دیگه‌ای که پیش روم گذاشتن‌و پر کنم.
خدا کنه امسال رو سفید باشم و صفحه‌م رو کم‌غلط تحویل بدم.
یک سال بزرگ‌تر شدم
یک سالی که نمی‌دونم توش واقعاً تونستم “بزرگ” بشم یا نه؟
تونستم با مشکلات خودم کنار بیام؟
تونستم همونی باشم که می‌خواستم؟
تونستم بعضی از عیب‌هام رو برطرف کنم؟
تونستم کسی رو نرنجونم؟
تونستم دل کسی رو شاد کنم؟
نمی‌دونم…
باید فکر کنم…
شاید اون‌جوری که می‌خواستم باشم، نبودم
ولی یک سال بزرگ‌تر شدم اونم خیلی سریع!
روز قشنگیه
اونم تو تیرماه
همیشه روز تولد آدم قشنگه
و وقتی همهٔ اون‌هایی که دوستت دارن تولدت رو بهت تبریک می‌گن، تازه می‌فهمی چه‌قدر زیادن آدم‌هایی که دوستت دارن!
و این خودش روزت رو قشنگ‌تر می‌کنه.

⭐⭐

روز تولدم
آغازی نو
رویایی در بند
اینجا پایان راه تمام امیدهای سالی است که گذشت..
و شروعی دیگر
و هی تکرار و تکرار و تکرار..
گذر از زمان از عالمی به عالم دیگر
از سازی به سازی، از رقصی به رقصی و
سرنوشتی معدوم شده..
گویی میانه ی راه چیزی گم شده و یا ناتمام..
حکایت از نیمه کاره های کودکی و جوانی!!
تکرار افکار هر ساله
و خوش باید بود دمی در میان ناخوشی که زندگانی این است…
تولدم مبارک تیرماهی جان

⭐⭐

سردرگم و دل آشوب بود.
روبروم وایستاده بود،
از چشمایِ خستش میتونستم بخونم که نگرانه و مثل همیشه سعی میکنه غم هاش رو پنهون کنه.
دستمو بردم کنار صورتش که نوازشش کنم، خستگیاش رو، تنهایی چشماش رو، از بین ببرم.
نگاش کردم، میدونستم که فقط اونه که هوامو داره
هیچوقت توی زندگیم، هیچکس اندازه اون هوای منو نداشته
هیچوقت کسی مثل اون نتونسته دلم رو آروم کنه، روحمو نوازش کنه.
مات و مبهوت فقط نگاش میکردم، چشمام رو دوخته بودم به چشماش، سردرگم بود.
دیدم که یهو چشماش خیره شده به فندک روی میز !
پاکت سیگارشو درآورد و یه ‌نخ روشن کرد
بهم گفت میدونی امروز چه روزیه
گفتم نه
گفت امروز روز تولدته‌‌ پسر !!!
به خودم اومدم دیدم دارم با یکی شبیه خودم تو آینه حرف میزنم
نگاهی بهش کردم دیدم که چقدر پیر شدم
چقدر موهای سفیدم از سیاه بیشتر شده
دیدم جوونتر که بودم چقدر شلوغ و عاقل و عاشق بودم، کتاب میخوندم، بازی میکردم
و اما الان که یه سال به سال هام اضافه شده
به خودم میگم کاش تو همون روزای بچگی، بچه میموندم ‌..
میدونم که با گذشت زمان دیگه فرق ماه ها رو هم نفهمم
شاید فقط گوشه ای از ذهنم یا قلبم
چیزی رو جا گذاشته باشم
چیزی شبیه، یه روزِ تولد ..!
تولدم مبارک تیرماهی جان

⭐⭐

امروز شروع دوباره ای است، روزی که من به این دنیا چشم باز کردم، دیدم، نفس کشیدم و زندگی کردم. عاشق شدم، غمگین شدم و از ته دل خندیدم. شکر می‌کنم که فرصت دیگری برای زندگی به من عطا شد. از خودم ممنونم که برای داشتن زندگی بهتر تلاش کردی و برای رسیدن به رویاهات جنگیدی. خودم، دوستت دارم و برایت بهترین آرزوها را دارم؛ تولدم مبارک تیرماهی جان.

⭐⭐

می توان هر چیزی را تولد نامید
مثله تولد یک ستاره و شروع نور افشانی
مثله تولد یک شکوفه و دادن زیبایی به درخت
مثله تولد یک پروانه و پرواز بر گلها
مثله تولد یک صدا، صدایی که دوباره خدا را بخواند
مثله تولد یک امید در دل دنیایی از ناامیدی
مثله تولد یک فوق انسان
که برای خانوده اش مثله یک ستاره، یک شکوفه یک پروانه یک صدای خدایی و مثله یک امید باشد
در این روز تیرماه که مصادف با تولدم است عهد می بندم، بهترین خودم باشم

⭐⭐

کاش باور داشتیم هر روز تولدمون هست هر روز که خداوند به ما مهلت زندگی دوباره میدهد بایستی تولدمان را جشن بگیریم اما افسوس که ما فقط سالروز اولین به دنیا آمدنمان را جشن میگیریم.
این روز خاص در تیرماه، سالروز اولین به دنیا آمدنم هست و فردا سالروز دومین به دنیا امدنم.
افسوس که روزهای مهم کم اهمیت و گاه بی اهمیت میشوند .
.امیدوارم هیچ یک از ما دچار فراموشی نشده و از یاد نبریم که تولد یعنی دوباره زیستن به شیوه انسانی تر.

⭐⭐

یکسال گذشت
روزای خوب و بد زیادی بود!
به خیلیا بدی کردم که حقشون نبود?
بدی های زیادی هم دیدم که حقم نبود?
با آدمای جدیدی اشنا شدم❤
یه کوچولو عاقل تر شدم?
پستی و بلندی زیادی دیدم?
عوضش هرجا ناامید شدم خدارو دیدم?
یه تشکر از همه دوستای گلم که هوامو داشتن❤
امیدوارم هرچی میخوان تو زندگی داشته باشن❤
تولد من تیرماهی مبارک❤
امیدوارم هرکی به هرچی میخواد برسه??❤?????
در چنین روزی برای خودم زندگی سرشاز از شادی آرزو می کنم
تولدم مبارک!

⭐⭐

زندگی لذت عجیبی است که خداوند در این روز به من عطا کرد. من از زندگی هزاران چیز یاد گرفتم و باز هم احساس می‌کنم که باید در مسیر زندگی هزاران چیز دیگری از دنیای اطراف یاد بگیرم. تولد من، تولد احساسات من و تولد عاشقانه ای که در قلبم دارم. من، آنهایی هستم که دوستشان دارم و به اندازه وسعت خود در قلب آنهایی که دوستشان دارم، معنا می‌گیرم.

⭐⭐

یک سال دیگه گذشت
منم یک سال بزرگتر شدم…
یـکسالی که نمی دونم توش واقعا تونستم « بزرگ »بشم یا نه ؟ …
تونستم همونی باشم که هستم ؟ …
نمی دونم … شاید اونجوری که می خواستم باشم نبودم…. ولی یکسال بزرگتر شدم…اونم خیلی سریع…. خدایا دلم هوای دیروز رو کرده هوای روزهای کودکیمو دلم میخواد
مثل دیروز قاصدکی بردارم و آرزوهام رو به دستش بسپرم
دلم میخواد دفتر مشقم رو باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی رو
میخوام خط خطی کنم تمام اون روزایی که دل شکستم و دلمو شکستن

⭐⭐

امروز تولدم است. در اتاقم تنها نشسته‌ام، اشک‌هایم از گونه‌هایم سرازیر شده و با خودم فکر می‌کنم. فکر می‌کنم: چرا روزهای تولدم بیشتر از هر روز دیگری گریه می‌کنم؟ این روزهای تولد چه دارد مگر؟ بعد می‌نشینم و همه راه‌هایی را که می‌شود وجود داشته باشد تا امروز غمگین نباشم می‌نویسم.
یک دوست یک هدیه گران‌قیمت به من بدهد؟ دور و بر اتاقم پر از هدیه‌های مزخرفی است که دوستان و آشنایان به من داده‌اند. هدیه‌های بی‌مصرفی که بیشتر برای ارضای نیاز خودشان به محبت کردن به من داده‌اند و ذره‌ای نفهمیده‌اند سلیقه من چیست و چه دوست دارم.
مادر و پدرم مرا در آغوش بگیرند و بگویند با به دنیا آمدن تو چراغ خانه ما روشن شد؟ این هم خوشحالم نمی‌کند. پدر و مادری که تصمیم گرفتند برای روشن شدن چراغ زندگی‌شان موجود مفلوک بدبختی مثل من را به دنیا بیاورند و راستی این عمل چقدر خودخواهانه می‌تواند باشد.
امروز یک نفر در خانه را بزند و بگوید من شانس هستم؟ بیا که بیدار شدم و می‌خواهم تو را به همه آرزوهای محال خودت برسانم؟ چه فکر پوچ و بیهوده‌ای… چه تخیل خامی. آخر بعد از این سال‌های سیاه کدام شانس در روز تولدم ممکن است بیاید؟
نه! هیچ‌کدام از این‌ها مرا خوشحال نمی‌کند. غم را روز تولد خلق می‌کند وقتی در اعماق وجودت هیچ مبارکی احساس نمی‌کنی و من سال‌هاست در روز تولدم غمگینم.

⭐⭐

باز هم تولدم شد و چند سال گذشت…
چند سالِ دیگر
باید بگذرد تا من در مرور تمامیِ خاطره های برباد رفته ام
وقتی آرام و مهربان از کنارت رد میشوم
که پُرم از حرف؛
گلایه ها؛
دلتنگی هایی که بیخِ گلویم چسبیده؛
و دوست داشتن هایِ نگفته…
تنم نلرزد…
بغضم نگیرد؛
و یک جا فروکش نکنم؟
چقدر دیگر باید بگذرد
آنقدر قوی باشم
که وقتی از کنارت رد میشوم
بی هوا در آغوشت پناهنده نشوم؟
بیشتر که فکر می کنم میبینم هر چقدر هم که بگذرد باز دلم پیش تو می‌ماند
و آنجاست که می‌توان گفت همیشه همه چیز را زمان نمی‌تواند درست کن

⭐⭐

تولدم که می شود
روی یک تکه کاغذ می نویسم
“مشترک مورد نظر امروز در دسترس نمی باشد”
و می چسبانم به در دلم
تا
دل مشغولی ها،
دغدغه ها،
خستگی ها،
فکروخیال کردن های بی سروته به یک سال،
بدو بدو کردن ها،
و…
پشت در بمانند و از همان راهی که آمدند برگردند.
و تمام روز را من و خودم تنهایی می گذرانیم.
مهمان می کنم خودم را به چند صفحه کتاب،
به گوش کردن یک موسیقی بی کلام در سکوت،
به خوردن یک ناهار چرب و چیلی به دور از چشم برنامه ی غذایی ام در طول سال،
قدم می زنم از این سرخیابان تا آن سرش را
و خستگی هایم را با خوردن یک فنجان چای پشت میز یک کافه جا می گذارم تا سال دیگر…
آری، روزهای تولدم را جانانه تر زندگی می کنم گویی از نو متولد شده ام…
تولدت مبارک من تیرماهی

⭐⭐

خودم، سلام. خودم، تولدت مبارک. الان یک دغدغه اساسی وجود مرا فرا گرفته است. اینکه هدیه تولد برای خودم چی بخرم. یک هدیه‌ای که واقعاً خودم را سورپرایز کند، به دلش بنشیند و مرا هزار تا بوس کند. تولدم مبارک جمله راحتی است اما تبریک تولد به خودم سخت‌ترین کارها است، چون نه می‌شود او را سورپرایز کنم و نه می‌شود موقع اهدای کادوی تولد پیشانی یا گونه‌اش را ببوسم. اما این‌ها دلیل نمی‌شود که تولد خودم را تبریک نگویم، با خودم خلوت نکنم. یک آهنگ شاد تولدت مبارک برای خودم پخش می‌کنم و ریزه ریزه دور اتاق می‌چرخم! اما آن سورپرایز تولد چیز دیگری است. روز تولد یعنی یک سال دیگر گذشت. من یک سال بزرگتر شدم. یـک سالی که نمی‌دانم در آن واقعاً توانستم «بزرگ» شوم یا نه؟ توانستم همانی باشم که دوست دارم باشم یا نه؟ شاید آنطور که می خواستم باشم نبودم ولی به چشم بر هم زدنی یک سال بزرگتر شدم.
شاید اگر یک دفعه صبح روز تولدم بیدار شوم و ببینم که قدرت این را پیدا کرده‌ام که برای همیشه روی پای خودم بایستم و بتوانم در روز تولدم یک‌سال بزرگ‌تر شدن و عاقل‌تر شدن را در وجودم احساس کنم، آن روز واقعاً سورپرایز شوم.

⭐⭐

تولدم مبارک باز یک سال گذشت و دوباره به نقطه ی آغاز رسیدم
خدایا دلم هوای دیروز رو کرده هوای روزهای کودکیم
دلم میخواد مثل دیروز قاصدکی بردارم و آرزوهام رو به دستش بسپرم
دلم میخواد دفتر مشقم رو باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی رو
میخوام خط خطی کنم تمام اون روزایی که دل شکستم و دلمو شکستن
۳۶۵ روز گذشت روز هایی که قهقهه زدم از ته دل و لبخند زدم و شب هایی که اشک ریختم و دلم شکست و فریاد زدم
روزهایی که فکر کردم دنیا منم و من؛ نیاز به هیچ دست و دامنی نیست و بعد دنیا چرخید؛ گیر چرخگردون افتادم فهمیدم دنیا گرداننده دارد و دست به دامنش شدم..

⭐⭐

۳۶۵ روز از من باز هم گذشت. روزهایی که قهقهه زدم از ته دل و لبخند زدم، و شب هایی که اشک ریختم و دلم شکست و فریاد زدم.. روز هایی که دلی بدست اوردم و عشق ورزیدم، و روزهایی که دلی شکستم و … روزهایی که دویدم تا برسم ، و شب هایی که خوابیدم و بیخیال شدم از رسیدن.. روزهایی که فکر کردم دنیا منم و من؛ نیاز به هیچ دست و دامنی نیست و بعد دنیا چرخید؛ گیر چرخ گردون افتادم؛ فهمیدم دنیا گرداننده دارد و دست به دامنش شدم.. روزهایی که دوست داشتن را برای شریک رویاهام زمزمه کردم و عشق فریاد زدم؛ و روزهایی که پشت چشم نازک کردم و نفرت بالا اوردم!!
تولدم مبارک…

⭐⭐

امروز یکی ازم پرسید چند سالته،نمیدونم واقعا نمیدونم چرا ناخودآگاه گفتم 18 ….
دو سال و هفت ماه و 21 روز عقب تر بودم
انگار یه وقفه ی طولانی داشتم انگار تو این دوسال اتفاق آن چندان مهیجی نیافتاده
شاید آنقدر دچار روزمرگی شدم که حساب روز و ماه های زندگیم هم از دستم رفته برخلاف گذشته حتی تولد هم آنچندان واسه ام مهم نبوده شاید پذیرفته ام که تولد هم یه روزه، مثل همه ی روزهای گذشته. یه روز از 365 روز سال، که وارد این دنیای عجیب شدی و یه عده با اومدنت خوشحال شدن ولی کم کم که روزهای های عمرت میگذره انگار شادیشون کم رنگ تر میشه و وجودت بیشتر نادیده گرفته میشه و تنها یک علت داره،عادت و روزمرگی در واقع روزمرگیه که عادت رو به وجود میاره و من حقیقتا بیزارم از این روزمرگی…
اگر این احساس گم شدن،این بی تفاوتی،این روزمرگی از خاصیت های بزرگ شدنه ترجیح میدم همون 18 ساله بمونم…

⭐⭐

یکسال دیگر گذشت … روزها یکی پس از دیگری ، مرا ترک کردند و راهی دیار خاطره شدند .
اتفاقات خوب ، بد … دوستی ها ، دشمنی ها … خنده ها ، گریه ها … همه و همه سری زدند به من در این سال !
اما به هر حال این سال هم گذشت … شاید زیباتر از همیشه !
حالا که به عقب بر میگردم …حالا که به روزهای سپری شده می اندیشم ، احساس می کنم که همه چیز خوب بوده … حسرت چیزی را نمی خورم … از چیزی ناراحت نیستم … دوست ندارم به عقب برگردم که اشتباهی را جبران کنم … این دفتر را هم میبندم و به صندوقچه خاطره ها می سپارم .
دفتر جدیدی پیش رویم آرام آرام باز می شود …
می خواهم دفتر جدید را پر کنم از شکوفه های عشق و ترانه های مهر …
چه کسی می داند چند دفتر دیگر در انتظار اوست ؟!
تولدم_مبارک_تیرماهی

⭐⭐

به پایان مقاله رسیدیم. امیدواریم مطلب ارائه‌شده توانسته باشد به شما کمک کند. از شما خوانندگان عزیز بابت همراهی و توجهتان سپاسگزاریم. نظرات و پیشنهادات شما می‌تواند به بهبود و غنای مقالات آینده ما کمک کند. منتظر نظرات و پیشنهاداتتان هستیم. موفق و پیروز باشید!

به این مطلب امتیاز دهید

📢 دانش‌آموز عزیز، کلمه‌ای که دنبالش هستی رو پیدا نکردی؟ 🤔

ما اینجاییم تا کمکت کنیم! اگه کلمه‌ای توی سایت نبود و دوست داری براش جمله‌سازی بشه، همین‌جا توی کامنت‌ها بنویس! ✍️ ما در سریع‌ترین زمان ممکن برات جمله‌های جذاب و آموزشی می‌سازیم.

دکمه بازگشت به بالا