متن و پیامک مذهبی

دلنوشته و متن ادبی در مورد اربعین حسینی و پیاده روی اربعین

اربعین حسینی یکی از مهم‌ترین مراسم مذهبی در جهان اسلام و به‌ویژه در بین شیعیان است. اربعین به معنای چهلم است و به چهلمین روز شهادت امام حسین (ع) و یارانش در واقعه کربلا اشاره دارد. این روز در تقویم هجری قمری مصادف با 20 صفر است.

پیاده روی اربعین یکی از بزرگترین تجمعات مذهبی در جهان است که هر ساله میلیون‌ها نفر از شیعیان و حتی پیروان سایر ادیان و مذاهب در آن شرکت می‌کنند. این پیاده روی از نقاط مختلف عراق به سمت کربلا انجام می‌شود و مسافت زیادی را شامل می‌شود.

پیاده روی اربعین تأثیرات زیادی بر جامعه شیعه و حتی فراتر از آن دارد. این مراسم علاوه بر تقویت ایمان و باورهای مذهبی، فرصتی برای تبلیغ و ترویج پیام امام حسین (ع) و فلسفه قیام کربلا است. همچنین این تجمع عظیم می‌تواند به عنوان نمادی از قدرت و وحدت مسلمانان در برابر چالش‌ها و مشکلات معاصر عمل کند.

در این مطلب از سایت مثبت 1، دلنوشته و متن ادبی در مورد اربعین حسینی برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.

نه اینکه فقط پاها باشند که بروند به سوی کربلا. نه فقط جسم که حرکت کند. قلب‌ها نیز سرگشته است. قلب‌ها هم به سمت کربلا مایل شده است. قدم‌قدم راه می‌رود و در هر قدم با یادآوری مصیبت‌های وارد بر امام حسین (ع) و اهل بیت علیهم السلام ضجه می‌زند. قلب‌های سرگشته که پیش از آن هر یک به سویی بود، اینک به سوی امام حسین می‌رود. دوستان و خانواده را رها کرده و آمده است تا خادم تو باشد. پیاده می‌آید تا ببیند امامش را. تا درک کند مصائب وارد شده بر اهل بیت را. چشم‌ها در مسیر پیاده‌روی حرکت می‌کنند. اشک‌ها بر گونه‌های تفتیده جاری شده و نه آب چشم که تکه‌های قلب است که سرازیر می‌شود. ناله‌ها صدای عشق می‌دهند و زمزمه دعا سوز دل در فراغ محبوب است. نه فقط ناله و اشک و قدم و قلب؛ تک‌تک ذرات وجود متبلور می‌شود. همه آنقدر صاف و شفاف حرکت می‌کنند که گویی هم‌آهنگی آنها در ازل مقدر شده بود.

⭐⭐

متن ادبی در مورد اربعین حسینی

حضرت عشق در قلب خانه زد و قلب اعضا و جوارح را با خودش همراه کرد و به این گونه پیاده‌روی اربعین شکل گرفت. کاش من به فدای تو می‌شدم حسین (ع). چشمانم، قلبم، دست‌هایم قول می‌دهند که عزت و شرف را از تو بیاموزند و به عزاداری تو افتخار کنند.
خواهری در این مسیر قدم برداشته که موهایش در این راه سپید شده است. کودکی که قلبش به دیدن پدر می‌تپیده و در خرابه شام بازمانده است. یک پسر که دیگر هرگز نخواهد خندید. برخیز که رفتن رسیدن است؛ چه دور باشی، چه نزدیک…

⭐⭐

پیاده روی اربعین
پایان پیاده روی زینب است که توانست با سربلندی آن را انجام دهد
و با روی بلند بگوید که ای حسین من دوباره پیش تو برگشتم
اما شرمسارم که رقیه ات اینجا نیست.

⭐⭐

عقرب اگر نیشم زند، حال مرا بهتر کند
پای پیاده تا حرم، تاول مرا کافی نیست

⭐⭐

‹ هیچ جای زندگی یادم نمیاد
عاشق سختی ها شده باشم
‌الّا تو مسیر کربلا ›

⭐⭐

اینو کربلا رفته ها می تونن درک کنن بار اول بری کربلا سال دیگه نمی تونی نری خیلی سخته دوری از حرم
ارباب من روسیاهو دریاب و دوباره کربلاییم کن به حق اباالفضلت
دلتنگم برای دیدن حرم ارباب
دلتنگم برای خواندن زیارت عاشورا در حرم ارباب دلتنگم برای اشک شوق از دیدن حرم ارباب دلتنگم برای دیدن حرم سقا دلتنگم برای سرگردانی در بین الحرمین دلتنگم برای کف العباس دلتنگم برای تل زینبیه

⭐⭐

کدامین برگ دفتر عشق خونین کربلای حسینی را ورق زنیم تا تجلی حماسه ها، روح و روان‎مان را حیاتی تازه بخشد؟ کدامین صفحه از کتاب سرخ عاشورا و تاریخ کربلا را از نظر بگذرانیم تا تلألؤ معجزه ها، دیدگان جان‎مان را نور و صفا دهد؟

اربعین حسینی، آینه باز تابنده آن حماسه ها و باورهاست.

مگر می توان در جای جای این دفتر خونین و تاریخ زرّین، جز حماسه و کرامت یافت؟ هر قدم و هر عمل حسین بن علی و یاران او و وارثان راهش و پیام رسانان خونش، حماسه ای ماندگار است. حسین علیه السلام معلم حماسه و آموزگار سروری و اسوه خداجویی و شهادت طلبی است.

کربلای او جلوه گاه حقیقت است و اربعین او، بازگشایی همان کتاب جاوید، که سطر سطرش بیدارگر و الهام بخش است.

⭐⭐

بیخود از خویشم و دور از تو کسی نیست مرا
به تو ای عشق از این فاصله دور سلام

⭐⭐

متن ادبی در مورد اربعین حسینی کوتاه

یک زیارت اربعین ،
پایین پا را خواستم
از نجف تا کربلا، پای پیاده، دست جمع

⭐⭐

چهل روز گذشت.. .. در آن غروب خون آلود، هنگامی که خنجر شقاوت ها و نامردی ها، گلوی آخرین مبارز را درید، آن گاه که زنان و فرزندان داغدیده در میان رقص شعله های آتش خیمه های‎شان، به سوگ مردان در خون غلتیده خود نشسته بودند، دشمن به جشن و سرور ایستاد، خیابان ها و کاخ ها را برای جشن ها مهیا ساخت و به انتظار ماند تا در میان دل های چون لاله پرخون اسیران، به برپایی جشنی تمسخرآمیز بپردازد.

اما زینب، این ستون پابرجای کاروان اسرا، همه چیز را به گونه ای دیگر رقم زد. به راستی چه کسی می داند چگونه زینب با وجود سنگینی کوهی از مصیبت ها بر شانه هایش، بغض غم ها را فرو داد و قدم بر قله رفیع عزت و آزادگی گذاشت.

با سخنان زینب، کربلا به بلوغ رسید و خون شهدا جوشید، و جوشید تا آن جویبار خونی که در غریبانه ترین حالت ممکن بر زمین جاری شده بود، در اربعین حسینی، رودی خروشان شد.

چهل روز بود که یزیدیان جز رسوایی و بدنامی چیزی ندیده بودند و بزم و شادی شان آلوده به شرم و ندامت شده بود. چهل روز بود که درخت اسلام ریشه در خون شهدا، استوارتر و راسخ تر از همیشه، به سوی فلک قد می کشید. چهل روز بود.

⭐⭐

قدم‌هایم را، تا کربلا
نذر آمدنت می‌کنم…
جاده یکصدا دعای فرج شده است

⭐⭐

نگویید جا مانده‌ایم!

کسی که ‎قلب و روحش رفته جامانده نیست.

جامانده کسی است که عشق و شور و طلب زیارت ‎#اربعین به ذهنش هم نمی‌رسد و علاقه‌ای ندارد.

اگر به هر دلیلی اشتیاق رفتن هست و شرایطش نیست، خیری بوده و ثواب نیت را برده‌اید. شاکر باشید و نگویید جامانده ایم.

⭐⭐

سجاده نشین لحظه های سرخ عبادت، دستی برآور و سینه ام را عاشورایی کن. می‎خواهم پس از چهل وادی رنج و گریه، نام تو، مستی فزای دقایق عزایم باشد.

اگر عاشورا، معمار اشک را به آینه کاری رواق چشم ها فرستاد؛ اگر کربلا، معبری از خون و حماسه سر راه بیداران و بیدارگران کشور بنا کرد؛ اگر خون، سلاحی برتر از شمشیر گشت، اربعین تکرار آن سازندگی و معبرسازی و شهادت طلبی است.

⭐⭐

اربعین؛ روز بازگشت پرستوهای داغدار به کاشانه، روز رهایی از اسارت ها، روز گسستن غل و زنجیرها، هجرت از غربت و آوارگی، ساکن شدن در حریم امن دوست.

اربعین؛ روز زیبایی حقیقت، روز زیارت چشم ها از زیبایی های کربلا، روز تماشای واقعه عاشورا، روز به گل نشستن خون ذبح عظیم کربلا.

اربعین؛ پایان شمرها و حرمله ها، پایان قهقهه ها و هوسرانی ها، پایان تشنگی ها و غل و زنجیرها، و پایان هراس دخترکان.

اربعین؛ تمرین سوختن، تمرین شعله ور شدن، مشق ققنوسی بودن، مشق سوختن در آتش عشق، مشق فداکاری و ایثار، تمرین پرواز با بال های شکسته.

اربعین؛ فرصتی برای دیدارها، مجالی برای زیارت آسمانی ها، طواف حاجیان داغ دیده بر مزار حسین علیه السلام، فرصتی برای یک دله شدن، پیوستن به صاحبان فضیلت و کرامت، آشنایی با عاشقانه های هفتاد و دو پروانه.

⭐⭐

چهل روز از مرثیه بی پایان خدا در خاک می گذرد و چهل عمره از بادیه پیمایان عرفات کربلا.

چهل روز از اشک های کربلا می گذرد؛ قطراتی که حاوی پیام فتح اند و دلاورمردی.

چهل روز گذشت. اما چهل سال دیگر، چهارصد سال. .. هم که بگذرد، صدای «هل من ناصر» تو بی جواب نخواهد ماند.

چهل روز گذشت. نه اشک ها در چشم دوام آوردند، نه حرف ها بر زبان! روایت درد، آسان نیست.

چهل شب است بر نیزه شدن آفتاب را سر بر شانه های آسمان می گرییم: ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای!

⭐⭐

متن ادبی پیاده روی اربعین

تہ‌خوشبختۍیعنۍ..
خستگۍِتوراه‌اربعین‌
روباخوردن‌یہ‌استکان‌چاۍعراقۍ
ازبدنت‌بیرون‌کنۍ:)❤️‍🩹

⭐⭐

من با این قلب
فراوان آهِ دوری‌ات را کشیده‌ام.

⭐⭐

سماتک » اس ام اس » اس ام اس تبریک و مناسبتیمتن های بلند اربعین حسینی | متن ادبی پیاده روی اربعین
متن های بلند اربعین حسینی | متن ادبی پیاده روی اربعین
متن های بلند اربعین حسینی
اشک امان نمی‌دهد. شیعه بعد از چهل روز حزن و اندوه، اینک در روز اربعین داغ دلش تازه شده است. شعر محتشم را باز می‌خواند:«گویا عزای اشرف اولاد آدم است…» علم‌ها هنوز در کوچه‌ها برپا هستند. پرچم‌های روضه در گوشه و کنار شهر دیده می‌شوند. به یاد روزی که سخت‌ترین روز برای آدم و عالم بود، شیعه آتش می‌گیرد.

مگر مصیبتی بالاتر از آن تصور می‌شود؟ عاشورا روزی که سر نوه رسول خدا بر سر نیزه رفت. همان سر مطهر و مبارکی که منزل به منزل به کوفه و شام رفت تا به مجلس یزید رسید. و لب… و خیزران… و قلمی که از نوشتن این واقعه شرم دارد. برای این اتفاق و این جسارت، اگر همه انسان‌ها تا آخر عالم اشک بریزند کم است. اگر تا آخر عمر بر سر مقتل‌ها گریه کنم تا به روز چهلم برسم، از دیده‌ها خون می‌چکد.

هق‌هق امان نمی‌دهد آنجا که مترجم لهوف هم می‌نویسد بخاطر اسائه ادب، از ترجمه این قسمت معذور است. کاروان بی‌کس و تنها که این همه را تحمل کرده است، به سالار بودن زینب این همه را تحمل کرده است تا باز رسیده به همان جایی که آغاز این همه اسارت بود.

پس از چهل روز همه قلم‌ها داغدار هستند، بگذارید غم دل را فریاد بزنند.

⭐⭐

دلنوشته متن ادبی در مورد اربعین حسینی

اربعین است. چھل روز است كه گل‌ھای خوشبوی محمدی از باغستان خویش جدا گشته‌اند و باغبان خود را تنھا نھاده‌اند.

نخستین زائر، صحابه خاص رسول خدا (ص) جابر بن عبدالله انصاری است كه با بدنی خوشبو و ذكرگویان، بر قبر دردانه پیامبر حاضر گشته و از سوز دل سه بار فریاد می‌زند: یا حسین! یا حسین! یا حسین! و بیھوش روی زمین می‌افتد. عطیه، دوست جابر، او را به ھوش می‌آورد كه ناگھان جابر صدا می‌زند: آیا دوست، جواب دوست خود را نمی‌دھد؟ و سپس خودش جواب خودش را می‌دھد: چگونه جواب مرا بدھی، در حالی كه خون از رگ ھای گلویت بر سینه و شانه ات فرو ریخته و بین سر و بدنت جدایی افكنده است…

چھل روز گذشت. … در آن غروب خون آلود، ھنگامی که خنجر شقاوت ھا و نامردی ھا، گلوی آخرین مبارز را درید، آنگاه که زنان و فرزندان داغدیده در میان رقص شعله‌ھای آتش خیمه‌ھایشان، به سوگ مردان در خون غلتیده خود نشسته بودند، دشمن به جشن و سرور ایستاد، خیابان‌ھا و کاخ‌ھا را برای جشن‌ھا مھیا ساخت و به انتظار ماند تا در میان دل‌ھای چون لاله پرخون اسیران، به برپایی جشنی تمسخرآمیز بپردازد.

اما زینب، این ستون پابرجای کاروان اسرا، ھمه چیز را به گونه ای دیگر رقم زد. به راستی چه کسی می‌داند چگونه زینب با وجود سنگینی کوھی از مصیبت‌ھا بر شانه ھایش، بغض غم‌ھا را فرو داد و قدم بر قله رفیع عزت و آزادگی گذاشت. با سخنان زینب، کربلا به بلوغ رسید و خون شھدا جوشید و جوشید تا آن جویبار خونی که در غریبانه‌ترین حالت ممکن بر زمین جاری شده بود، در اربعین حسینی، رودی خروشان شد.

چھل روز بود که یزیدیان جز رسوایی و بدنامی چیزی ندیده بودند و بزم و شادی‌شان آلوده به شرم و ندامت شده بود.

چھل روز بود که درخت اسلام ریشه در خون شھدا، استوارتر و راسخ‌تر از ھمیشه، به سوی فلک قد می‌کشید. چھل روز بود…

⭐⭐

بی‌هدف تلویزیون را روشن می‌کنم. مجری تلویزیون می‌گوید: «لایوم کیومک یا اباعبدالله». پس از آن صفحه تلویزیون کویر میان کربلا و نجف را نشان می‌دهد. جمعیت میلیونی که خسته و خاک‌آلود اما پرشور و شوق خود را مانند اهل حرم و بازماندگان کربلا درآورده‌اند تا در اندوه اهل بیت سهیم باشند و حال آنها را ولو اندکی درک کنند. چند روز سفر، بدون هیچ توشه و خوراکی و با پای پیاده در حالی که بار اندک با خود حمل می‌کنند. مگر می‌شود؟

این رسم شیعیان عراق است که ایرانی‌ها در چند سال اخیر به آن علاقه نشان داده‌اند. ایرانیان؟ مردی با موهای بور و پیشانی‌بند یا حسین توی قاب تلویزیون ظاهر می‌شود. او حرف می‌زند و گزارشگر ترجمه می‌کند. می‌گوید این زائر از پاریس آمده است تا در پیاده‌روی اربعین شرکت کند. گزارشگر می‌پرسد چه هدفی داشتید؟ مرد چیزی می‌گوید و گزارشگر ترجمه می‌کند: برای معرف و ایمان و یقین.

متن ادبی در مورد اربعین

⭐⭐

نماز عشا را می‌خوانم. ستاره باران بالای سرم را نگاه می‌کنم. این معجزه فوق‌العاده از کجا آمده است؟ دو روز راه را رفته‌ام و این یعنی بیشتر راه. فردا روز وصال است. تمام طول مسیر، راه‌ها امن و دل‌ها گرم بود؛ لبخند بر لب‌ها و عشق در هر تپش قلب جای داشت.

در طول مسیر کودکی خرما تعارف می‌کرد. یادش بخیر. وقتی از آبنبات‌هایی که در جیب داشتم، چند تایی به دست کودکی که به من خرما تعارف کرده بود دادم، با چه خوشحالی به طرف خواهر کوچکترش دوید تا او را هم سهیم کند.

مردی چایی شکر معروف عراقی‌ها و دیگری شیرینی محلی پخش می‌کرد. مردی عرب می‌خواست از غذای موکب به اصرار به من بدهد. کار از اصرار گذشت و به التماس رسید. سیر بودم. توی چشم‌هایش محبت موج می‌زد. محبتی که باعث شد نتوانم دستش را رد کنم. این آشنایی و محبت ناشناخته از کجا آمده است؟

حالا هم مردی به سویم می‌آید که پاهایم را بشوید. مانند دیشب که آن مرد چقدر ناراحت شد وقتی سرم را به علامت نفی تکان دادم. انگشت‌های شست پایم را با دست‌هایم می‌گیرم. وقتی به رسیدن فکر می‌کنم، تاول‌ها را می‌شود نادیده گرفت و سوزش آنها را احساس نکرد. شاید فردا پا برهنه رفتم. شاید فردا شدم مثال زنده «فاخلع نعلیک» در وادی مقدس کربلا.

چشمم را که از آسمان می‌گیرم، به کوله پشتی پارچه‌ای ام نگاه می‌کنم. چقدر خالی و سبک. دلم برای کتاب‌هایم تنگ می‌شود. کاش حداقل لهوف را آورده بودم. باید فردا از یک ایستگاه فرهنگی، بروشوری برای مطالعه بگیرم.

به سراغ شارژ موکبی می‌روم که برایم موبایلم را شارژ کند. با آن پنل 20 تایی برق که دور و بر آن از هرجای دیگری شلوغ‌تر بود. همین که تا موکب بعد شارژ داشته باشد، کفایت می‌کند.

مسیر خلوت شده است؛ از دور صدای نوحه می‌آید. و خیلی‌ها آماده خواب می‌شوند. شب‌ها استراحت می‌کنند اما من دوست دارم شب‌رو بودن را امتحان کنم. تا اذان صبح راه می‌روم. نماز را که خواندم، کمی خواهم خوابید. با خودم زمزمه می‌کنم:

خوشا کاروانی که شب راه طی کرد
دم صبح اول به منزل نشیند

باید برخیزم. مقصد نزدیک است و صبح نزدیک‌تر…

به پایان مقاله رسیدیم. امیدواریم مطلب ارائه‌شده توانسته باشد به شما کمک کند. از شما خوانندگان عزیز بابت همراهی و توجهتان سپاسگزاریم. نظرات و پیشنهادات شما می‌تواند به بهبود و غنای مقالات آینده ما کمک کند. منتظر نظرات و پیشنهاداتتان هستیم. موفق و پیروز باشید!

به این مطلب امتیاز دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا