جملات و اشعار
متن های زیبا در مورد پدران آسمانی

در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، مجموعه از زیباترین متن های زیبا در مورد پدران آسمانی را برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
برای گفتن کلمه “بابا” دلم پر می کشه برای گفتن این کلمه این جا بهترین جاست این جا کـه دور از چشم خیلیهاست بی دغدغه از عزیزترین گفتن چقدر لذت داره دلم بینهایت براش تنگ شده خیلی سخته ولی بازم مجبورم برای دلخوشی مامان لبخند بزنم
حسرتهایی هست که هیچ گاه از دل بیرون نمیروند نبودنهایی هست که با هیچ بودنی جایشان پر نمیشود … مثل حسرت نداشتن پدر مثل جای خالی پدر
به پاس اولین بوسهای که پدرم به رسم مهر در اوّلین ساعات تولد به گونهام زد به یاد سوزندهترین بوسۀ آخر که من به رسم وداع به صورتش زدم یادش را گرامی میدارم نثار روح همهی پدرانی که دیگر بین ما نیستند.
پدر مرا ببخش مرا ببخش که هرگز برای نبودت جلوی دیگران اشک نریختم که نکند دلشان بگیرد مرا ببخش که عشق به تو را پنهان کردم تا نخواهند دیگران ناراحت شوند مرا ببخش که دلتنگیهایم برایت را پنهان کردم تا دیگران نفهمند و غم و غصّه بخورند مرا ببخش امّا من دوستت دارم روزت مبارک فرشته قلب من
ای پدر ای با دل من همنشین ای صمیمیای بر انگشتر نگین در صداقت برتر از آیینه ایی در رفاقت با دل بیکینه ایی بابای عزیزم هنوزم رو رفاقتت حساب میکنم بیا تو خوابم که خیلی دلتنگتم روح همه پدرای آسمانی شاد
روزت پدر، میآید و بدجور دلتنگم یاد تماس آخرت، آن آخرین زنگم آن روزهایی که نفهمیدم حضورت را امروز با دنیای خالی از تو در جنگم
متن های زیبا در مورد پدران آسمانی
پدر مثل خودکار می مونه شکل عوض نمی کنه ولی یه دفعه میبینی که نمی نویسه مادر مثل مداد می مونه هر لحظه تراشیده شدنشو میبینی تا اینکه تموم می شه
پدر عزیزتر از جانم! قاب عکست از آن بالا به من لبخند میزند. می گویم: خدا جان! اجازه بده که فقط یکبار دیگر صدایش را بشنوم و یک بار دیگر او را در آغوش بگیرم. فیلمهایی که از تو ضبط کردهام را میگذارم. اشک میریزم و صفحه نمایش را در آغوش میگیرم. میترسم کسی سر برسد و بگوید که دیوانه شدهام اما من فقط دلتنگم. دلتنگ کسی که پشت و پناهم بود. دلتنگم برای او که تا بود، نمیدانستم امنیت و بخشش و مردانگی همهی ي با او معنا میشود. کاش میشد فرصتهای رفته را جبران کرد، کاش میآمدی و من میگفتم که دیگر قدر تو را میدانم. حالا که جسم تو اینجا نیست، سعی میکنم خاطراتت را زنده کنم؛ غرور و نجابت، پاکی و صفای قدم، سنگینی سکوت و نگاههای نافذ تو را به خاطر میآورم. ریز ریز مثل بارانهای طولانی و بیشتاب ساعتها اشک میریزم. اگر کسی اشکهایم را دید، به من میگوید که باید صبر کنم. چه میگویند؟ در مرگ تو صبر؟ این تو بودی که به من صبر را یاد میدادی، حالا که تو نیستی، چه کسی به من از صبر بگوید تا حرفش را باور کنم؟ نیشخند میزنم. خون از چهارگوشه جگرم میچکد اما در ظاهر صبر میکنم و اشکهایم را از دیگران پنهان میدارم.
پدر مرا ببخش مرا ببخش که هرگز برای نبودت جلوی دیگران اشک نریختم که نکند دلشان بگیرد مرا ببخش که عشق به تو را پنهان کردم تا نخواهند دیگران ناراحت شوند مرا ببخش که دلتنگیهایم برایت را پنهان کردم تا دیگران نفهمند و غم و غصّه بخورند مرا ببخش امّا من دوستت دارم روزت مبارک فرشته قلب من
دلم برای روزهایی تنگ است که می دانم باز نخواهند گشت برای پدرم که دیگر حضورش را احساس نخواهم کرد به راستی که چه زود دیر میشود پدرم روزت مبارک…
متن زیبا در مورد پدران آسمانی
ان قدر وسوسه دارم بنویسم که نگو تو کجایی پدرم؟ ان قدر حسرت دیدار تو دارم که نگو بس که دلتنگ توام از سر شب تا حالا انقدر بوسه به تصویر تو دادم که نگو جان من حرف بزن امر بفرما پدرم ان قدر گوش به فرمان تو هستم که نگو کوچه پس کوچۀ این شهر پر از تنهاییست ان قدر بیتو در این شهر غریبم که نگو پدر ای یاد تو آرامش من امشب از کوچۀ دلتنگی من میگذری؟ جان من زود بیا بغلم کن پدرم ان قدر حسرت آغوش تو دارم که نگو به خدا دلتنگم رو به رویم بنشینی کافیست همه دنیا به کنار اگر چه از دور ولی من تو را میبوسم ان قدر خاک کف پای تو هستم که نگو یادت گرامی روحت شاد
ای کاش کنارم بودی همین یک شب را ای پدر مهربانم اگر چه به کنارم نیستی امّا وجود تو را همیشه در کنارم حس میکنم و می دانم همیشه مواظبم هستی دوستت دارم و همیشه دل تنگم که فقط یکبار دیگه دستانت را بگیرم و بگویم روزت مبارک بابای عزیزم…
پدر از دست رفتهام! به تو فکر میکنم و آرام میشوم. دلم میخواهد برایت بنویسم، بدهم فرشتهها تا برایت بیاورند. مینویسم و میآیم سر آرامگاهت میخوانم. تو کجایی؟ آیا در آرامگاه هستی؟ یا در این قاب عکس که هرگاه دلم برایت تنگ میشود؛ آن را غرق بوسه میکنم. دوست دارم برای تو بنویسم و با تو حرف بزنم تا شاید دلتنگیام کم شود اما پدر از دست رفتهام، تو را به جان مادر با من حرف بزن. صدای تو را میخواهم تا آرام شوم. میخواهم از من چیزی بخواهی تا بگویم: چشم! میخواهم سراغم را بگیری. اما نمیگیری. باورم نمیشود که دیگر نتوانم صدای تو را بشنوم. هر وقت پیرمردهای تسبیح به دست را میبینم، یاد تو میافتم، میگرداندی و میگردانی. میگفتم: بابا! تسبیحت را به من بده تا ذکر بگویم. میگفتی: تو با انگشتهایت ذکر بگو. دستانت را به من بده، میخواهم با انگشتهای تو ذکر بگویم. گاهی هراسناک از جا برمیخیزم و بهانهات را میگیرم. به اتاق خالی تو میروم. روی کتابهایت خاک نشسته است و من به اندازه هر ذره گرد و غبار هزار هزار بار غصه میخورم. دلم میخواهد اینجا بودی و برایم کتاب میخواندی. آنجا که لقمان به پسرش میگوید که پدر و مادر را شکرگزاری کن و من بخاطر تو شکرگزاری کنم و از تو بخاطر همهی يچیز تشکر کنم.
بابا جان! قلبم خالی است. مرگ تو با تهی شدن وجود من برابر بود. انگار چیزی را گم کردهام و ان چیز تو هستی. ندیدن و نبودن تو برایم سخت است. دیگر منزل پدری برای من چه معنی میتواند داشته باشد؟ وقتی تو نیستی تا باغچهها را آب بدهی؟ تو نیستی تا در را به روی ما باز کنی و ساکت و آرام یک گوشه بنشینی و بازی بچهها را نگاه کنی. خانه خالی است، قلب ما خالی است. تکتک سلولهای بودن ما درد میکند. حالا دیگر من از چه کسی سراغ بچگیهایم را بگیرم؟ خاطره اولین کفشهایی را که برایم خریدی، چقدر دوست داشتم. یک بار دیگر تعریفش کن. فقط من بودم و تو. خودمان دو تا رفتیم. چقدر خوب بود. یک خاطرهای هم داشتی که همیشه از بچگی من تعریف میکردی و به من میخندیدی. چقدر عصبانی میشدم از دستت. حالا بیا و ان خاطره از کارهای بچگانه مرا هزار بار بگو. دیگر نه از عصبانیت سرخ میشوم و نه خجالت میکشم، لبخند میزنم و به آهنگ صدای تو گوش میدهم و ذوق میکنم. دوست دارم بگویم: بابا و تو بگویی: جان بابا؟ آنوقت بدانم که سر حال و خوشحال هستی. ان وقت خودم را برایت لوس کنم. بابای خوبم! دیشب توی خواب گریه کردم. وقتی میخوابم تو را میبینم. چقدر خوابیدن را دوست دارم.
متن نوشته در مورد پدران آسمانی
سلام پدر! بالاخره آمدم سر مزار تو. بالاخره وقت کردم که با تو خلوت کنم. اشکهایم را نیاوردهام. فقط حرفهایم را آوردهام و درد دلهایم را. آمدهام سلام کنم و با تو حرف بزنم. یادت هست چقدر به ما سفارش میکردی مهربان باشیم؟ چه سؤال مسخرهای! معلوم است که یادت هست. بابا جان! ما دیگر مهربان نیستیم. تو نیستی که هر از گاهی یادمان بیاوری که چه چیزهایی را یادمان داده بودی. تو نیستی و ما هرکدام یک گوشه شهر، یک طرف این دنیا توی لاک خودمان فرو رفتهایم. انگار دیگر دلیلی برای دور هم جمع شدن نداریم. حالا نگو که آمدهام گلایه کنم. دستهایم را نگاه کن. چشمهایم را ببین. در غصه دوری تو تکیده شدهاند و من از این ناراحت نیستم. حاضرم از این تکیدهتر و لاغرتر شوم اما تو را به من برگردانند. دلم میخواهد صبح از خواب بیدار شوم و ببینم کودکی شدهام و تو با صدای بلند میگویی: نان سنگک خریدم؛ بیایید تا گرم است. تا ما یکی یکی بیاییم و… تو نیستی و دیگر نه نانها طعم زندگی میدهند و نه قلقل سماورها صدای خوشبختی میدهند. حتی کوچه پس کوچه شهر پر از تنهایی است. احساس میکنم غریب و بیکس هستم. امشب از کوچه دلتنگیِ من بگذر تا صدای قدمهایت را شماره کنم. تا دنبال قدمهایت بدوم، خاک پایت را بر چشمهایم بکشم و پای تو را ببوسم. تا تو دست بر سرم بکشی و دلداری بدهی. با ان صدای گرم بگویی: «بلند شو و محکم باش فرزند!» و من بخاطر قوت این صدا هم که شده، سر پا بایستم. هوا تاریک شده و باید بروم. کاش تا ابد اینجا مینشستم. اما برمیگردم پدر. زود برمیگردم. بدرود.
کاش خدا یه فرصت دیگه بهم میداد تا با پدرم بودن را بیشتر احساس میکردم کاش میشد دوباره تو آغوشش برم و بهش بگم دوستش دارم بهش بگم بابا زندگی بیتو معنا نداره کاش میشد فرصتهای از دست رفته رو جبران کرد بابا خیلی دوست دارم دلم برات تنگ شده خدایا مواظب بهترینم باش
وقتی پدر نیست انگار زندگی هم نیست آرامش هم نیست وقتی پدر نیست انگار همه چیز عوض شده وقتی پدر نیست انگار زندگی با هیچ چیزی شیرین نمیشه وقتی پدر نیست انگار خندهها از هزاران گریه تلختر میشه
ان قدر وسوسه دارم بنویسم که نگو تو کجایی پدرم؟ ان قدر حسرت دیدار تو دارم که نگو، بس که دلتنگ توام از سر شب تا حالا انقدر بوسه به تصویر تو دادم که نگو، جان من حرف بزن امر بفرما پدرم ان قدر گوش به فرمان تو هستم که نگو، کوچه پس کوچۀ این شهر پر از تنهاییست ان قدر بیتو در این شهر غریبم که نگو، پدر ای یاد تو آرامش من، امشب از کوچۀ دلتنگی من میگذری؟ جان من زود بیا بغلم کن پدرم ان قدر حسرت آغوش تو دارم که نگو به خدا دلتنگم، رو به رویم بنشینی کافیست همه دنیا به کنار، اگر چه از دور ولی من تو را میبوسم ان قدر خاک کف پای تو هستم که نگو یادت گرامی روحت شاد!
متن در مورد پدران آسمانی روز پدر
کاش خدا یه فرصت دیگه بهم میداد تا با پدرم بودن را بیشتر احساس میکردم کاش میشد دوباره تو آغوشش برم و بهش بگم دوستش دارم بهش بگم بابا زندگی بی تو معنا نداره کاش میشد فرصتهای از دست رفته رو جبران کرد بابا خیلی دوست دارم دلم برات تنگ شده خدایا مواظب بهترینم باش…!
پدر مرا ببخش مرا ببخش که هرگز برای نبودت جلوی دیگران اشک نریختم که نکند دلشان بگیرد مرا ببخش که عشقت به تو را پنهان کردم تا نخواهند دیگران ناراحت شوند مرا ببخش که دلتنگیهایم برایت را پنهان کردم تا دیگران نفهمند و غم و غصه بخورند مرا ببخش اما من دوستت دارم روزت مبارک فرشته قلب من ای کاش کنارم بودی همین یک شب را شادی روح تمامی پدران رفته صلوات
احتیاجی به تسبیح نیست … دستانت را که به من بدهی … با انگشتانت ذکر دوست داشتن میگویم … پدرم، دستانت، چشمانت وصدایت را عاشقانه دوست دارم … بیاد همهی *پدرانی* که امسال و سالهای قبل بین ما نبود این روز تبریک میگم و روحشون شاد. پدر عزیزم جات خیلی خالیه روزت مبارک پدر جانم
متن در مورد روز پدران آسمانی
پدرم ﺳﻼﻡ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺧﺪﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ؟ پدر ﺭﻭﺯﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﺑﺮ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻢ ﺳﻦ ﺗﻮ میشوم پدرم ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ امنترین ﺟﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ تجربهی دوبارهاش ﺁﺭﺯﻭ ﺷﺪ جا داره روز پدر رو به تمام پدرانی که اسیر خاک شدند و اکنون در جمع ما نیستند تبریک بگوییم شادی روح تمامی پدران اسمانی
ای پدر ای با دل من همنشین ای صمیمی، ای بر انگشتر نگین در صداقت برتر از آیینه ایی در رفاقت با دل بی کینه ایی بابای عزیزم هنوزم تو رفاقتت حساب میکنم بیا تو خوابم که خیلیییییییی دلتنگتم روح همه پدرای آسمانی شاد
پدر عزیزتر از جانم! قاب عکست از آن بالا به من لبخند میزند. می گویم: خدا جان! اجازه بده که فقط یکبار دیگر صدایش را بشنوم و یک بار دیگر او را در آغوش بگیرم. فیلمهایی که از تو ضبط کردهام را میگذارم. اشک میریزم و صفحه نمایش را در آغوش میگیرم. میترسم کسی سر برسد و بگوید که دیوانه شدهام اما من فقط دلتنگم. دلتنگ کسی که پشت و پناهم بود. دلتنگم برای او که تا بود، نمیدانستم امنیت و بخشش و مردانگی همهی ي با او معنا میشود. کاش میشد فرصتهای رفته را جبران کرد، کاش میآمدی و من میگفتم که دیگر قدر تو را میدانم. حالا که جسم تو اینجا نیست، سعی میکنم خاطراتت را زنده کنم؛ غرور و نجابت، پاکی و صفای قدم، سنگینی سکوت و نگاههای نافذ تو را به خاطر میآورم. ریز ریز مثل بارانهای طولانی و بیشتاب ساعتها اشک میریزم. اگر کسی اشکهایم را دید، به من میگوید که باید صبر کنم. چه میگویند؟ در مرگ تو صبر؟ این تو بودی که به من صبر را یاد میدادی، حالا که تو نیستی، چه کسی به من از صبر بگوید تا حرفش را باور کنم؟ نیشخند میزنم. خون از چهارگوشه جگرم میچکد اما در ظاهر صبر میکنم و اشکهایم را از دیگران پنهان میدارم.
ای کاش کنارم بودی همین یک شب را ای پدر مهربانم اگر چه به کنارم نیستی امّا وجود تو را همیشه در کنارم حس میکنم و می دانم همیشه مواظبم هستی دوستت دارم و همیشه دل تنگم که فقط یکبار دیگه دستانت را بگیرم و بگویم روزت مبارک بابای عزیزم…
متن کوتاه در مورد پدران آسمانی
چه سخت است در دل گريستن و سخنی بر زبان نراندن چه سخت است بدون او زيستن و چهره پرمهر خندان، باصفا و صميمي او را در خاک جستن چه سخت است …
سلامت میکنم بابا جوابم میدهی یا نه؟ غریب افتادهام بابا تو یادم میکنی یا نه؟ دعا در حق من کردی هنوزم میکنی یا نه؟ اگر بد کردهام بابا جوانی بود و نادانی نمیدونم که آیا تو حلالم کردهای یا نه؟
پدرم تاج سرم چشم به راهت بودم همه دم عاشق لبخند نگاهت بودم ای فلک از چه زدی آتش غم بر جگرم کاش جای پدرم من سر راهت بودم ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم ای پدر ما همگی چشم به راهت هستیم تو سفر کردی و آسوده شدی از دوران همه ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم
این گوهر گم گشته به دنیا پدرم بود محبوب همه یار همه تاج سرم بود هرجا که زمن نام و نشانی طلبیدند آوازه همه نامش سند معتبرم بود از فراقت با غم محنت، هم آغوشم پدر رفتی و از مرگ جان سوزت سیه پوشم پدر خنده و مهر و وفا و مهربانیهای تو در جهان هرگز نمیگردد فراموشم پدر
متن در مورد تولد پدران آسمانی
پدرم تاج سرم چشم به راهت بودم همه دم عاشق لبخند نگاهت بودم ای فلک از چه زدی آتش غم بر جگرم کاش جای پدرم من سر راهت بودم ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم ای پدر ما همگی چشم به راهت هستیم تو سفر کردی و آسوده شدی از دوران همه ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم باورم نیست پدر رفتی وخاموش شدی ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی روشنی بخش دل هر با هنر باشد پدر بهترین سرمایه از بهر پسر باشد پدر کس نمیداند مقامش را بجز یزدان پاک آسمان زندگانی را قمر باشد، پدر پدر سنگ مزارت را به آه و ناله میبوسم به عشق و زحمت چندین و چندین ساله میبوسم اگر دنیا شود گلشن گلی جز تو نمییابم ز چشمم ژاله میریزد تو را چون لاله میبوسم بابا غم مرگ تو زد آتش جگرم را بشکست پدر بار فراقت کمرم را تنها نه قدم از غم مرگ تو شکسته داغ تو شکسته کمر و بال و پرم را غمهای دلم قاتل جانم بود آخر آماده اجل ساخته بار سفرم را از جور عدو رفت ز کف عز و جلالم چون برد فلک سایه لطف پدرم را روح پاکت با امیرالمؤمنین محشور باد خانه قبرت ز الطاف خدا پر نور باد ای چراغ زندگانی، ای پدر یادت بخیر خاطرت در باغ فردوس برین مسرور باد