جملات و اشعار
متن و جملات زیبا در مورد پاییز و خرمالو
در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، مجموعه ای از زیباترین متن و جملات در مورد پاییز و خرمالو برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.
تبلیغات
عشق طعم خرمالوی رسیده پاییز را میدهد...!
⭐⭐⭐
کاش آدمها شبیه درختهای خرمالو بودند! که در پاییز برگهایشان را از دست میدهند ولی عشقشان به ثمر مینشیند و زیبایی میآفرینند!
⭐⭐⭐
متن زیبا در مورد پاییز و خرمالو
خرمالو رو ببین حالا تو هی بگو پاییز دلگیره!
⭐⭐⭐
دلم گرم است در پاییز حتی زیر بارانش دلم گرم است حتی به خیابانهای عریانش تمام مزّه ی شعرم به خرمالوی پاییز است به طعم ترش نارنگی و رقص باد آبانش که شعرمن همیشه نطفهاش در بطن بی برگیست چرا افشا نخواهد شد قدیمی راز پنهانش؟ دوباره بی هوا اورا میان جمعیت دیدم خداوندا سراورا به سمت من بگردانش همین شبهای طولانیست فرصت میکنم جزشعر ببافم شال سبز سدری همرنگ چشمانش در این عالم دلم به چیزهای کوچکی گرم است به چتر قهوهای و ساعت و تسبیح ارزانش
⭐⭐⭐
تبلیغات
متن ادبی در مورد پاییز و خرمالو
پاییز میتونه چین و چروکی باشه که بخاطر خنده گوشه چشمت افتاده . .. پاییز میتونه گرمای کُرسی باشه که پدر بزرگ درست کرده ... پاییز میتونه شیرینی خرمالویی باشه که بابا برام خریده ... پاییز میتونی نبات داخل چایی باشه که مادر بزرگ برات تجوییز کرده ... پاییز میتونه شالگردن زرشکی باشه که مامان برات بافته... پاییز میتونه عشقی باشه که با جمله ها و کار های مختلف بیان شه پاییز میتونه ... ؟🧡
⭐⭐⭐
حالمان خوب است آقا مزه ی خرمالو میدهد احوالمان حالمان تند تند دارد تلخ و شیرین می شود خرمالو چه مزه ایست آقا؟ خرمالو را تا وقتی نرسیده نباید بخوری! تویِ گلویت میماند روزهایمان طعم خرمالو دارد میشود این روزها را تغییر داد آقا؟ حالمان را چه کسی میتواند عوض کند آقا؟ تویِ گلویمان مانده این روزها دارد خفه مان میکند شبیه یک خرمالوی نارسِ گس!
⭐⭐⭐
متن زیبا درباره پاییز و خرمالو
صدای پای میآید از عمق تاریکی اما نه به غم به هویِ رقص انگار به پایکوبی میماند به جمعی که با هم سرود خنده سر دادند و غزلی از قلب حافظ میطلبند انارهای سرخ با هندوانههای گلگون شده رسمی از دیرین ما یادگاری ماندگار جدا از همه هیاهویِ گنگ شهر جدا از تاریکیهای آلوده اما شاید یک نفر درگیر مطلق شب شده یک نفر مثل من تنها در جمع مانده در اتاق در خانه در شهر همه چیز بار خاطرات را به دوش میکشد و این فضاهای عمومی، فضای خصوصی ما و دیگران هم محسوب میشود خود مختاری یک شب دلگیر شوی صداها را نشنوی تصویرها را نبینی تنها باشی و فریاد بکشی و این موج را منعکس کنی ما انتخاب میکنیم نگذار سرنوشت داستانی پر از تنهایی و دلگیری بنویسد... بیا صداهایی که دوست داریم را بشنویم بیا تصویرهایی که میخواهیم را ببینیم و به جای غرق شدن دست به تغییر بزنیم بیا هر شب خود را یلدا کنیم با نامی از شب زندگی کنیم میشود رنگ غالب زندگی خود را از خاکستری و سیاه عوض کنیم و رنگ سبز و نارنجی قرمز بزنیم حتی با انار و هندوانه و خرمالو ...
⭐⭐⭐
پاییز و طعم گس خرمالو
پاییز هم به مثال خرمالوی این فصل... برای یک نفر با قرار های عاشقانه اش شیرین است برای دیگری روزهایی است کوتاه و شب هایی که چندین بار خاطرات او را می میرانند و زنده می کنند ، با طعم گس!
⭐⭐⭐
به حضرت حافظ به سرخی دانه های انار به بوی خوش خرمالو و به نرگس های نشسته در گلدان سوگند تو را طولانی تر ازهمه یلداهای عمرم دوست دارم
⭐⭐⭐
تبلیغات
بزا برات بنویسم از پاییزایی که رد شد و تو نبودی از برگ نارنجیایی که بغض میکردن از نبودنت از خیابونایی که دلتنگت بودن بزا برات بنویسم این پاییز چقد هواتو داره خدارو چه دیدی شاید یهو پیدات شد دمِ غروبی زیر قطره های بارون با یه بغل خرمالو
⭐⭐⭐
متن کوتاه در مورد پاییز و خرمالو
عشق طعم خرمالوی رسیده پاییز می دهد اگر بهترینش سهم شما شد نوش جانتان باشد!
⭐⭐⭐
به گاهِ دلِ من هنوز یک نفس مانده از شهریور، تا گامهای رفتنش را بردارد... هنوز یک نفس باقیست تا پاییز با کوله باری از مهر از راه برسد، مانده تا به ترکی وا شود، دل گرفتهی انارها... مانده تا نفسِ خزان دل آسمان را بلرزاند و بباراند دلتنگیِ ابرها را... مانده تا بیقراریِ برگها، برای پای بوسیِ عاشقانِ رهگذر... هنوز مانده تا خاطراتِ گسِ خرمالوها شیرین شود در دهان باغچه ... هنوز چند قدم مانده تا سر به هواییهای دل... پاییز... فصل من... گامهایت را قدری تندتر بردار، مگر تازه شود نفسهای من به سمت رسیدنت ...
⭐⭐⭐
عصر پاییزی بود خنکایی دلچسب خش خشی رنگ به رنگ جذبهی پر کشش برگ و باد زندگی طعم انار به جهان میبخشید نفس قدس تو در من جاری آتش عشق فروزان در قلب طعم شیرین و گس خرمالو به گل خام تنم جان بخشید به چه پائیزی شد
⭐⭐⭐
متن درباره ی پاییز و خرمالو
داره میاد. صدای پاشو میشنوم. تو هم گوش کن. داره میاد. پاییز رو میگم. بازم نارنگیا میان. باز میریم بوت میخریم و روسری پشمی. باز میشینیم برای اون مردی که کنارش حالمون خوشه شال میبافیم. باز پتو مبلیا رو میاریم تو دست. باز انار دون میکنیم. بعد ناهار یه چرتکی میزنیم و پا میشیم میبینیم شب شده و هیچ کاری نکردیم. باز چای ماسالا و دم نوش عسل و زنجفیل علم میکنیم. باز ژاکت و کت رو میگیریم سر دست که غروبی برمی گردیم خونه نچاییم. باز می گیم حیف، امسال تابستونم تموم شد و من دریا نرفتم. باز عدسی و سوپ جو و شله میپزیم عوض شام آبدوغ خیار. بازم نارنگیا میاد. نارنگیِ مهربونِ شریکی بخورِ راحت بخورِ به بغل دستی ت هم بده. دووم بیاریم. دووم بیاریم. پاییز میرسه و ما باز دلمون می گیره و فکر میکنیم پاییز وقت رفتن نیست. بازم چهرازی گوش میکنیم. بازم جمشید... پاییز میاد و ما از کویر وحشت رد شدیم. زندهایم. ما زنده می مونیم. بخاطر نارنگیا. حتی آگه امسال پاییزه نارنگی بشه کیلویی هشتاد تومن. ما می مونیم. دووم میاریم. نبینم یه خال مو از سرتون کم بشه ها... نارنگیا دارن می رسن. انارها، خرمالوها... ما زنده می مونیم.
⭐⭐⭐
تبلیغات
کاش همه آدمها شبیه درختهای خرمالو بودند با وجود آنکه در پاییز برگ هایشان را از دست میدهند ولی عشقشان به ثمر مینشیند و زیبایی می آفریدند...
⭐⭐⭐
باید به خرمالوهای کال سربزنم، به انارهای سبز به آدمهای ناپخته به آنها که هنوز عاشق نشده اند بگویم که اتفاق بزرگی خواهد افتاد بگویم که پاییز در راه است…! و من عاشقانه منتظرم…
⭐⭐⭐
رفتنت مرا از دنیا بیزار کرد همانطور که طعم گس اولین خرمالو مرا از همه خرمالوها!
⭐⭐⭐
متن راجب پاییز و خرمالو
پاییز هزار برگ دفتر شده است باران زده و خاطره ها تر شده است با طعم انار و یک بغل خرمالو برخیز که باغ، غرق "آذر" شده است شهراد میدری...
⭐⭐⭐
مثلِ خرمالوهایِ رسیده یِ حیاطِ مادربزرگ مثلِ عطرِ دارچینِ چایهایِ عصرانه مثلِ بارانِ پاییز، مِثل عود مثلِ انارِ دانهدانه با گلپر مثلِ موسیقیِ خشخشِ برگها مثلِ نوشتنِ آخرین خطِ مشقهایِ دورانِ کودکی مثلِ عید، مِثلِ آب بازی چیزهایِ خوب ساده اند و تنها شنیدنِ اسمشان کافیست تا خوب شود حالِ دلت... نبودشان زندگی را متوقف نمیکند امّا زندگانی را تلخ خواهد کرد درست مِثل تو...
⭐⭐⭐
تبلیغات
متن راجع به پاییز و خرمالو
شاعر نینا شفیعی خرما لوهای درخت خانه نوید پاییز دارد پائیزی که من دوست دارم پائیزی که مرا با عشق آشنا کرد پائیزی که مادرم زاده شد پائیزی که فرزندی بمن داد پائیزی که من تنها در سکوت خرمالوهای درخت را میچینم بیاد تو..
⭐⭐⭐
شاعر فاطمه کاظمی نورالدین وند (شیوا) پاییز ، رقص آرام برگ، پنجه در پنجهی باد فصل روی تو، اناری که اتفاق افتاد! فصل هرم احساسم، عطر چوب مداد فصل طلا کاری حوض کاشی وضو در زلال بامداد فصل گر گرفتن خرمالو نارنجی که ناگهان افتاد!
⭐⭐⭐
پاییز و خرمالو شعر
شاعر: فرشته سنگیان چه سحرآمیزند رنگهایِ پاییزی! برگهای رنگارنگ! آنطرف خرمالو با تن پوشِ خورشیدی از امید لبریز تا که دیگر ما بد نگوییم پشتِ سرِ پاییز!
⭐⭐⭐
تبلیغات