چگونه شکاک و بی اعتماد نباشیم؟
وقتی شخصی را نمیشناسید و یا کاری را برای بار اول انجام میدهید، اینکه شک کنید و یا حس بیاعتمادی داشته باشید کاملاً عادی است؛ اما گاهی برخی از افراد نسبت به اشخاصی که شناخت کامل به آنها دارند نیز حس بیاعتمادی دارند.
بیماری شک از آن بلاهای خانمانسوزی است که فرد مبتلا را محکوم به زندگی در جهنمی دائمی میکند. شک از رذایلی است که دنیا و آخرت انسان را باهم به باد میدهد، فرد را گرفتار نوعی سیاهی و بدبختی طاقتفرسا میکند، روابط را ویران میسازد و خانوادهها را به باد میدهد. انسان شکاک در جامعه جایی ندارد و محکوم بهتنهایی ابدی است.
افراد شکاک چه ویژگی هایی دارند؟
شک نوعی اختلال وسواسی است که گاه فرد را گرفتار رفتارهای غیرعادی و جنونآمیز میکند. فرد شکاک همواره خود را در معرض خطر میبیند و حالت فرد تحت تعقیب را دارد و عاشق تعبیر «همه از پشت خنجر میزنند» است! معاشرت با فرد شکاک و بیاعتماد، حقیقتاً غیرقابلتحمل و آزاردهنده است، زیرا این افراد بیعاطفهاند و نمیتوانند با دیگران رابطه عاطفی پایداری را برقرار کنند. این اختلال گاه شدت مییابد و شخص، کجخیال و بدبین و بهاصطلاح پارانوئید میشود. این افراد دائم مانند خانم مارپل دنبال قاتل یا قاتلین میگردند و ذرهبینی بهاندازه کره زمین در دست گرفتهاند تا موارد مشکوک را کشف کنند، پرده از خیانت و بیوفایی این و آن بردارند و به هرکسی که دستشان میرسد، تهمت بزنند.
در نگاه آنها هر حرکت کوچکی مدرک خیانت است و دنیا پر از گرگهایی است که هرلحظه درصددند آنها را بدرند! در این افراد نشانی از بخشش و مهربانی وجود ندارد، دائم رفتار و گفتار دیگران را تعبیر سوء میکنند، به هیچکس اعتماد ندارند، هر مطلب سادهای در نظر آنان یک توطئه بزرگ است، با همه درگیرند، صمیمیت و شادمانی را نمیشناسند، دوست و همراهی ندارند و خدا نکند صاحب پست و مقام هم بشوند. آنوقت است که روز زیردستان خود را سیاه میکنند. همواره دیواری از ترس بین این افراد و دیگران وجود دارد، هیچکس را دوست ندارند و دیگران هم نمیتوانند آنها را تحمل کنند.
به علت تهمت زدنهای ناروا به دیگران، پیوسته با همه درگیر میشوند. عاشق شکایت و کلانتری و دادگاه هستند و بیشتر عمرشان را در محاکم مختلف سپری میکنند. بیماری شک در میان زنان شایعتر است در هر حرف سادهای دنبال سرزنش و توهین میگردند، اشتباهات دیگران را هرگز فراموش نمیکنند، مسائلی را که میتوان بهسادگی نادیده گرفت، بزرگ میکنند و دنبال تلافی کردن هستند. این افراد غالباً هنگامی برای درمان مراجعه میکنند که اضطراب و افسردگی آنها شدت پیداکرده است و معمولاً هم به علت همان بیاعتمادی و شک، درمان را نصفهنیمه رها میکنند.
چگونه بی اعتمادی را درمان کنیم؟
رواندرمانی راهحل غلبه بر شکاکی
اطرافیان بیمار ازآنجاکه کلافه و خسته میشوند، سعی میکنند داروهای آنها را به شکلی به خوردشان بدهند، اما این شیوه قابل ادامه نیست و درصورتیکه بیمار متوجه شود، شک و بیاعتمادی او بیشتر میشود. یگانه راه درمان شک و سوءظن، درمان تخصصی رواندرمانی است تا ریشههای بدبینی، احساس حقارت، احساس ناامنی و بیکفایتی بیمار شناسایی و باحوصله و درزمانی نسبتاً طولانی درمان شود. در این فرآیند ممکن است استفاده از دارو هم لازم باشد. ازآنجاکه افراد شکاک علاقهای به ارتباط با دیگران ندارند و در صورت ایجاد رابطه، شور و احساسی از خود نشان نمیدهند و بیشتر به دنبال تنهایی و گوشهنشینی هستند.
راهحلهای درمان بیاعتمادی
شاید یکی از راههای اولیه برای شروع درمان، تشویق آنها به نوشتن، موسیقی، نقاشی یا هر هنر دیگری باشد که در ابتدای امر نیازی به تماس مستقیم با دیگران ندارند. بیمار از این طریق میتواند احساسات، ترسها، نگرانیها و عقدههای خود را بیرون بریزد، بیآنکه به کسی صدمه بزند. از سوی دیگر این نوع رواندرمانی فردی معمولاً یگانه روشی است که این نوع بیماران میتوانند تحمل کنند. هنر قادر است احساسات بیمار را برانگیزد و بهتدریج در او شور و شوق پدید بیاورد.
مرحله دوم شناخت اعضای خانواده بیمار از مشکل اوست که موجب میشود بهتر بتوانند او را تحمل کنند. توقع تحمل چنین بیماری آزاردهندهای از سوی دیگرانی که خبر از وضع بیمار ندارند، توقع بیجایی است، اما اگر اعضای خانواده بهدرستی توجیه شوند و در جریان این بیماری و عواقب شوم آن قرار بگیرند و حقیقتاً باور کنند که فرد شکاک و بیاعتماد به دیگران، بیمار است، بهطورقطع بهتر میتوانند به او کمک کنند. پسازآن که بیمار بهتدریج ارتباط با خود و جهان پیرامون خود را درک کرد و به مرحلهای رسید که میشود او را کموبیش تحمل کرد، حالا میتوان باحوصله و کمکم مهارتهای اجتماعی از قبیل ارتباط سالم با دیگران را شروع کرد.