انشا

انشا در مورد خاطره یک روز بارانی

در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد خاطره یک روز بارانی با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.

تبلیغات

⭐انشا اول در مورد خاطره یک روز بارانی⭐

مقدمه:
همیشه از باران خوشم می آمد. صدای چک چک قطرات باران روی زمین، بوی خاک نم خورده، و حس آرامشی که بعد از یک روز گرم و آفتابی به ارمغان می آورد، همه و همه برایم لذت بخش بودند.

بدنه:
یک روز پاییزی، هوا سرد و بارانی بود. من و دوستم تصمیم گرفتیم که بعد از مدرسه، به پارک برویم. باران به شدت می بارید و هوا خیلی سرد بود. اما ما تصمیممان را گرفته بودیم و نمی خواستیم آن را عوض کنیم.

وقتی به پارک رسیدیم، پارک خلوت بود. فقط چند نفر زیر چتر، در حال قدم زدن بودند. ما هم زیر یک چتر، به راه افتادیم.

صدای چک چک قطرات باران، روی چتر، و صدای قدم های ما در زمین خیس، تنها صدایی بود که در پارک می شنیدیم. هوا خیلی سرد بود و من دستانم را در جیبم فرو برده بودم. اما حس خوبی داشتم. حس می کردم که دنیای دیگری را تجربه می کنم.

تبلیغات

در پارک، از کنار یک برکه گذشتیم. آب برکه، به خاطر باران، مواج بود. قطرات باران، روی سطح برکه می افتادند و انعکاس زیبایشان را در آب ایجاد می کردند.

به یک نیمکت رسیدیم و روی آن نشستیم. چترمان را باز کردیم و به تماشای باران نشستیم. من و دوستم، در مورد چیزهای مختلف حرف می زدیم. حرف هایمان، با صدای باران، به گوشمان می رسید.

مدتی گذشت و باران کم شد. ما هم چترمان را جمع کردیم و به راه افتادیم.

از پارک بیرون آمدیم و به سمت خانه رفتیم. هوا هنوز کمی سرد بود، اما من حس خوبی داشتم. حس می کردم که یک روز خاطره انگیز را تجربه کرده ام.

نتیجه:
هنوز هم وقتی به آن روز فکر می کنم، لبخندی روی لبانم می آید. آن روز، یکی از خاطرات خوب زندگی من است.

تبلیغات

⭐انشا دوم در مورد خاطره یک روز بارانی⭐

مقدمه:
روز جمعه بود. هوا سرد و بارانی بود. من از مدرسه تعطیل شده بودم و قرار بود با دوستم به پارک برویم. اما باران آنقدر شدید بود که نمی شد بیرون رفت.

بدنه:
من و دوستم تصمیم گرفتیم که در خانه بمانیم و فیلم ببینیم. اما بعد از مدتی خسته شدیم و تصمیم گرفتیم که یک بازی کنیم.

ما یک بازی قدیمی پیدا کردیم که در آن باید با چشمان بسته یک مسیر را پیدا می کردیم. ما آن بازی را خیلی دوست داشتیم و ساعت ها با آن بازی کردیم.

در حین بازی، من یادم افتاد که چقدر از روزهای بارانی لذت می برم. من دوست دارم که در یک روز بارانی در خانه بمانم و یک کتاب بخوانم یا یک فیلم ببینم.

من همچنین دوست دارم که در یک روز بارانی بیرون بروم و صدای باران را بشنوم. صدای باران برای من بسیار آرامش بخش است.

تبلیغات

بعد از اینکه بازی کردیم، تصمیم گرفتیم که یک کیک درست کنیم. ما از کیک درست کردن لذت می بریم و همیشه کیک های خوشمزه ای درست می کنیم.

ما یک کیک شکلاتی درست کردیم و آن را با خامه و گردو تزئین کردیم. کیک ما خیلی خوشمزه شد و آن را با لذت خوردیم.

بعد از اینکه کیک را خوردیم، تصمیم گرفتیم که یک فیلم ببینیم. ما یک فیلم کمدی را انتخاب کردیم و آن را با خنده تماشا کردیم.

ما تمام روز را با هم سپری کردیم و خیلی خوش گذشت. من از آن روز خیلی لذت بردم و آن را همیشه به یاد خواهم داشت.

نتیجه:
روزهای بارانی روزهایی خاص هستند. روزهایی که می توان در خانه ماند و استراحت کرد. روزهایی که می توان با دوستان و خانواده وقت گذراند.

تبلیغات

من از روزهای بارانی لذت می برم و همیشه سعی می کنم که از آن ها نهایت استفاده را ببرم.

4/5 - (1 امتیاز)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا