انشا در مورد روز اول مهر
در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد روز اول مهر با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.
⭐انشا اول در مورد روز اول مهر⭐
مقدمه:
صبح یکی از روزهای پاییزی، با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شدم. مادرم بود که با صدایی خوشحال گفت: «بیدار شو عزیزم، امروز روز اول مهره!»
بدنه:
با شنیدن این جمله، از جا پریدم و با عجله از خوابگاه خارج شدم. کوچه ها پر از دانش آموزانی بود که با لباس های نو و با شور و شوق به سمت مدرسه می رفتند.
من هم با کیف و کفش نو و با لبخندی بر لب، به سمت مدرسه قدم برداشتم. در راه، با دوستانم که از خوابگاه های دیگر آمده بودند، ملاقات کردم و با هم به مدرسه رفتیم.
وقتی به مدرسه رسیدیم، همه جا پر از سر و صدا بود. دانش آموزان کلاس های بالاتر با خوشحالی یکدیگر را ملاقات می کردند و دانش آموزان کلاس اولی با چشمانی نا آشنا به اطراف نگاه می کردند.
من و دوستانم به کلاس خود رفتیم. معلممان از ما استقبال کرد و ما را به هم معرفی کرد. سپس، شروع به صحبت در مورد برنامه های مدرسه و درس ها کرد.
بعد از کلاس اول، زنگ تفریح شد. من و دوستانم به حیاط مدرسه رفتیم و با هم بازی کردیم. بعد از زنگ تفریح، کلاس های دیگر شروع شدند.
روز اول مهر، روز پر از هیجان و شادی بود. من از اینکه دوباره به مدرسه برگشته بودم، خوشحال بودم. از اینکه می توانستم با دوستانم باشم و چیزهای جدیدی یاد بگیرم، هیجان زده بودم.
نتیجه:
روز اول مهر، روز آغاز یک سال تحصیلی جدید است. روز آغاز یک سال پر از یادگیری و تجربه است. روز آغاز یک سال پر از امید و انگیزه است.
⭐انشا دوم در مورد روز اول مهر⭐
مقدمه:
بوی مهر در هوا پیچیده است. بوی کتاب و دفتر و مداد و پاک کن. بوی مدرسه و معلم و دوست. بوی علم و دانش و آینده.
بدنه:
صبح زود از خواب بیدار شدم. با خوشحالی از تخت بیرون پریدم. امروز روز اول مهر است. امروز میروم مدرسه.
صبحانه را با اشتیاق خوردم. بعد از آن، لباس و کفش نویم را پوشیدم. کیفم را برداشتم و با مادرم به سمت مدرسه رفتم.
وقتی به مدرسه رسیدیم، همه جا پر از دانشآموز بود. همه با هیجان و خوشحالی به مدرسه میرفتند. من هم با آنها همراه شدم.
وارد مدرسه که شدیم، به دفتر مدیر رفتیم. مدیر مدرسه از ما استقبال کرد و ما را به کلاسهایمان راهنمایی کرد.
وقتی وارد کلاس شدم، معلمم را دیدم. معلمم با لبخند به ما خوش آمد گفت. بعد، ما را به هم معرفی کرد.
من با بچههای جدید دوست شدم. با هم بازی کردیم و از همدیگر پرسیدیم که از کجا آمدهایم.
بعد از چند دقیقه، زنگ مدرسه به صدا درآمد. معلم شروع به درس دادن کرد. من با دقت به حرفهای معلم گوش میکردم.
در پایان روز، معلم به ما تکلیف داد. ما با خوشحالی از مدرسه خارج شدیم.
نتیجه:
روز اول مهر روز خوبی بود. روز آغاز یک سال تحصیلی جدید. روز آغاز یک سال پر از علم و دانش.