انشا در مورد غروب یک روز پاییزی
در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد غروب یک روز پاییزی با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.
⭐انشا در مورد غروب یک روز پاییزی⭐
مقدمه:
غروب یک روز پاییزی، من در کنار پنجره نشسته بودم و به بیرون خیره شده بودم. آسمان به رنگ نارنجی و قرمز روشن شده بود. ابرها مانند برههای پشمآلود در آسمان شناور بودند. خورشید در حال غروب بود و نور آن به آرامی در افق محو میشد.
بدنه:
در خیابان، درختان به رنگهای زرد، نارنجی و قرمز درآمده بودند. برگهای خشک روی زمین میریختند و صدای خشخش آنها در هوا میپیچید. پرندگان در حال پرواز بودند و آواز میخواندند.
هوای پاییزی سرد و مطبوع بود. بوی برگهای خشک و درختان در هوا میپیچید. من این بو را دوست داشتم، چون یادآور فصل پاییز بود.
من برای مدتی طولانی به غروب پاییزی خیره شدم. این صحنه بسیار زیبا و آرامشبخش بود. من احساس آرامش و شادی میکردم.
غروب پاییزی، نمادی از پایان فصل تابستان و آغاز فصل پاییز است. این غروب، یادآور زیباییهای فصل پاییز و گذشت زمان است.
من دوست دارم در غروب پاییزی پیادهروی کنم. این یکی از بهترین زمانها برای پیادهروی است. هوا خنک و مطبوع است و نور خورشید به آرامی در افق محو میشود. من از دیدن درختان رنگارنگ و شنیدن صدای پرندگان لذت میبرم.
نتیجه:
غروب پاییزی، یکی از زیباترین جلوههای طبیعی است. این غروب، یادآور زیباییهای فصل پاییز و گذشت زمان است.