انشا

انشا در مورد قصه ناتمام درخت با مقدمه و نتیجه

در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد قصه ناتمام درخت با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.

⭐انشا در مورد قصه ناتمام درخت⭐

مقدمه:
درختی کهنسال در میان دشتی سرسبز و خرم ایستاده بود. این درخت سال‌های سال بود که در این دشت زندگی می‌کرد و شاهد تولد و مرگ بسیاری از موجودات زنده بود. او شاهد جنگ‌ها و صلح‌ها، شادی‌ها و غم‌ها، و رویاها و آرزوهای بسیاری از انسان‌ها بود.

بدنه:
درخت کهنسال دوست داشت داستان زندگی‌اش را برای دیگران تعریف کند. او می‌خواست از روزهایی که جوان و پرانرژی بود و از روزهایی که پیر و شکسته شده بود بگوید. او می‌خواست از انسان‌هایی که در کنارش زندگی کرده بودند و از حیواناتی که در سایه‌اش آرام گرفته بودند بگوید.

اما درخت کهنسال نمی‌توانست داستان زندگی‌اش را کامل تعریف کند. او می‌دانست که هنوز چیزهای زیادی برای گفتن دارد. او می‌دانست که هنوز چیزهای زیادی از دنیا و از انسان‌ها نمی‌داند.

یک روز، کودکی کنجکاو به درخت کهنسال نزدیک شد و از او پرسید: «داستان زندگی‌ات چیست؟»

درخت کهنسال لبخندی زد و گفت: «داستان زندگی من قصه‌ای ناتمام است. من هنوز چیزهای زیادی برای گفتن دارم.»

کودک با تعجب پرسید: «یعنی چه؟»

درخت کهنسال گفت: «یعنی من هنوز زنده هستم و هنوز می‌توانم چیزهای جدیدی یاد بگیرم. من هنوز می‌توانم دنیا را ببینم و از آن لذت ببرم.»

کودک گفت: «پس داستان زندگی‌ات هرگز تمام نمی‌شود؟»

درخت کهنسال گفت: «نه، داستان زندگی من هرگز تمام نمی‌شود.»

کودک لبخندی زد و گفت: «پس من هر روز می‌توانم بیایم و داستان زندگی‌ات را بشنوم؟»

درخت کهنسال گفت: «بله، هر روز می‌توانی بیای و داستان زندگی‌ام را بشنوی.»

کودک هر روز به دیدن درخت کهنسال می‌آمد و داستان زندگی او را می‌شنید. او از داستان‌های درخت کهنسال لذت می‌برد و از او چیزهای زیادی یاد می‌گرفت.

یک روز، کودک بزرگ شد و دیگر نتوانست به دیدن درخت کهنسال بیاید. اما درخت کهنسال هنوز زنده بود و هنوز داستان‌هایش را برای دیگران تعریف می‌کرد.

داستان درخت کهنسال هنوز تمام نشده است. او هنوز چیزهای زیادی برای گفتن دارد. او هنوز می‌تواند دنیا را ببیند و از آن لذت ببرد. او هنوز می‌تواند به دیگران کمک کند و به آنها درس زندگی بیاموزد.

نتیجه:
داستان درخت کهنسال قصه‌ای است درباره زندگی و امید. این قصه به ما یاد می‌دهد که هرگز نباید تسلیم شویم و همیشه باید امید داشته باشیم.

5/5 - (2 امتیاز)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا