انشا

انشا در مورد قلم از زبان خودش با مقدمه و نتیجه

در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد قلم از زبان خودش با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.

⭐انشا اول در مورد قلم از زبان خودش⭐

مقدمه:
من قلم چوبی هستم. از چوب درختان ساخته شده‌ام و برای نوشتن استفاده می‌شوم. بدنه‌ی من از چوب سخت است و نوک من از گرافیت ساخته شده است.

بدنه:
من در کارگاهی کوچک ساخته شدم. چوب درختان را به شکل من درآوردند و سپس گرافیت را درن من قرار دادند. بعد از آن، من را صیقل دادند و رنگ کردند تا زیباتر شوم.

من برای نوشتن در دفترها، کتاب‌ها و روی کاغذهای مختلف استفاده می‌شوم. می‌توان با من نامه نوشت، شعر سرود، داستان نوشت و حتی نقاشی کرد.

من وسیله‌ی نوشتن ساده‌ای هستم، اما کاربردهای زیادی دارم. می‌توانم به مردم کمک کنم تا افکار و احساسات خود را بیان کنند و خلاقیت خود را نشان دهند.

تبلیغات

نتیجه:
من از اینکه می‌توانم به مردم کمک کنم لذت می‌برم. دوست دارم با کمک من، مردم بتوانند کارهای بزرگی انجام دهند.

⭐انشا دوم در مورد قلم از زبان خودش⭐

مقدمه:
سلام من مداد هستم، یک ابزار ساده اما مهم. من از چوب و گرافیت ساخته شده ام و برای نوشتن و نقاشی استفاده می شوم.

بدنه:
من عمر طولانی ندارم. گرافیت من کم کم تمام می شود و بعد از مدتی دیگر نمی توانم بنویسم. اما در طول عمر کوتاهم، نقش مهمی در زندگی مردم ایفا می کنم.

من در مدرسه و دانشگاه همراه دانش آموزان هستم. آنها از من برای یادگیری و نوشتن استفاده می کنند. من به آنها کمک می کنم تا افکار و ایده های خود را بیان کنند و دانش خود را افزایش دهند.

من در دفتر کار و اداره نیز کاربرد دارم. من به کارمندان کمک می کنم تا اسناد و مدارک را تنظیم کنند و کارهای خود را انجام دهند.

تبلیغات

من در هنر و نقاشی نیز استفاده می شوم. من به هنرمندان کمک می کنم تا آثار هنری خود را خلق کنند و زیبایی را به دنیا ببخشند.

حرف آخر:
من مداد هستم، یک ابزار ساده اما مهم. من نقش مهمی در زندگی مردم ایفا می کنم و به آنها کمک می کنم تا یاد بگیرند، کار کنند و خلاقیت خود را نشان دهند.

⭐انشا سوم در مورد قلم از زبان خودش⭐

مقدمه:
زندگی یک مداد از کارخانه شروع می شود. در کارخانه، چوب و گرافیت با هم ترکیب می شوند و من شکل می گیرم. بعد از آن، من به فروشگاه ها می روم و به دست مردم می رسم.

بدنه:
وقتی یک نفر من را می خرد، زندگی من تازه شروع می شود. من با او به مدرسه، دانشگاه، دفتر کار یا هر جای دیگری می روم. او از من برای نوشتن و نقاشی استفاده می کند و من به او کمک می کنم تا کارهایش را انجام دهد.

در طول زندگی ام، چیزهای زیادی می بینم و تجربه می کنم. من شاهد لحظات مهم زندگی مردم هستم. من شاهد تولد، ازدواج و مرگ می شوم. من شاهد پیشرفت علم و فناوری می شوم.

تبلیغات

من با مردم از همه اقشار و فرهنگ ها آشنا می شوم. من از آنها چیزهای زیادی یاد می گیرم.

اما زندگی یک مداد همیشه شیرین نیست. گاهی اوقات، من گم می شوم یا شکسته می شوم. گاهی اوقات، از من به درستی استفاده نمی شود و جوهرم زود تمام می شود.

اما با وجود همه این مشکلات، من از زندگی خود راضی هستم. من می دانم که نقش مهمی در زندگی مردم ایفا می کنم و به آنها کمک می کنم تا زندگی بهتری داشته باشند.

نتیجه:
من یک ابزار ساده هستم، اما نقش مهمی در زندگی مردم ایفا می کنم. من به آنها کمک می کنم تا یاد بگیرند، کار کنند و خلاقیت خود را نشان دهند.

3.5/5 - (4 امتیاز)

تبلیغات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا