انشا

انشا در مورد اولین روزی که روزه گرفتم

در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد اولین روزی که روزه گرفتم با مقدمه، بدنه و نتیجه برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.

انشا اول در مورد اولین روزی که روزه گرفتم⭐

مقدمه:
من 11 ساله هستم و اولین روزی که روزه گرفتم در 9 سالگی بود. من از روزه گرفتن خاطرات زیادی دارم، یادمه در ماه رمضان سال گذشته تصمیم گرفتم سه یا چهار روز را روزه بگیرم در ابتدا برایم خیلی سخت بود و تنها توانستم روزه کله گنجشگی بگیرم.

بدنه:
روز اول فشار زیادی را تحمل کردم چون باید با تحمل گرسنگی و تشنگی به مدرسه می رفتم و درس می خواندم. اما این مدت برایم تجربه جدید و خیلی خوبی بود وقتی افطار کردم تمام سختی روزه از یادم رفت. الان که 12 ساله و بزرگتر شدم قصد دارم تمام ماه رمضان را روزه بگیرم، حتی روزهایی که مدرسه می روم. چون اولین تجربه من از روزه گرفتن خیلی لذت بخش بود.

ماه رمضان خیلی متفاوت است، خواندن قرآن در روز، خوابیدن بیشتر و بعد افطاری با خانواده و تماشای تلویزیون خیلی دلچسب است. همینطور غذاهای سحری و افطاری خیلی خوشمزه و جدید هستند.

نمیدانم در مدرسه ما امسال چند نفر از دوستانم روزه می گیرند. اما هر سال تمام خانواده ام اعم از پدر و مادر، خواهر ،عمو و مادربزرگم در ماه رمضان روزه می گیرند و من هم روزه گرفتن را از آنها یاد گرفتم و بسیار دوست دارم.

نتیجه:
به نظرم جدای از تکلیف اسلامی، فکر می کنم روزه گرفتن ارزشمندی های نهفته زیادی دارد که هر انسانی تنها زمانی که خودش روزه بگیرد می تواند آنها را کشف کند.

انشا دوم در مورد اولین روزی که روزه گرفتم⭐

مقدمه:
اولین تجربه من در ماه رمضان خیلی متفاوت بود. وقتی نه سالم بود مشتاقانه از مادرم پرسیدم، می توانم روزه بگیرم؟ مادرم گفت اگر بخواهی روزه بگیری باید متعهد شوی که در طول روز حتی در زمان گرسنگی و تشنگی چیزی نخوری، تو هنوز کودکی و شاید نتوانی این عمل را انجام دهی. اما من همچنان اصرار می کردم اجازه بده روزه بگیرم خیلی طول کشید تا مادرم را راضی کنم. با این حال، به من اجازه داد اولین روزه ام را شروع کنم. علاوه بر این، اولین تجربه ماه رمضانی من بیش از نخوردن و ننوشیدن برایم ارزش دینی و معنوی داشت.

بدنه:
بهترین قسمت روزه داری که برایم خیلی هیجان انگیزه زمان های افطار بود که با کل خانواده منتظر گفتن اذان بودیم تا بتوانیم افطاری بخوریم. از اینکه با اعضای خانواده ام هر روز سحری می خوردم هیجان زده بودم. غذاهای سحری که مادرم آماده می کرد خیلی خوشمزه بود مانند چای، حلوا، پوره و آب میوه تازه به همین دلیل، این اولین باری بود که یک روز فوق العاده در مدرسه داشتم و حتی یک لحظه احساس گرسنگی یا تشنگی نکردم. من از روحیه خود شگفت زده شدم زیرا همیشه در زمان ناهار احساس گرسنگی می کردم.

وقتی از مدرسه به خانه برگشتم، با پسرعموهایم به مسجد رفتم ابتدا نماز خواندیم و بعد افطار کردیم. برخی دوستانم روزه داری را با دیدن فیلم و بازی های رایانه ای گذرانند. در حالی که روزه به این معنا نیست که فقط گرسنه و تشنه بمانیم، بلکه در ماه رمضان، خداوند از ما انتظار دارد تا حد امکان از خوشی های دنیوی خودداری کرده و کارهای نیک انجام دهیم.

من با در نظر گرفتن این موضوع، تمام نمازهایم را در ماه رمضان اول وقت می خواندم، قرآن کریم را تلاوت می کردم و در آماده کردن افطاری کمک می کردم.

نتیجه:
اولین روزی که روزه گرفتم همه مرا به خاطر شجاعت و عزمم در آغوش گرفتند و تبریک گفتند و خیلی خوشحال بودم که توانستم از عهده این کار بر بیایم.

4.5/5 - (2 امتیاز)
منبع
bartlebytalhasariyuerekgulfnewsdawn

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا