انشا تعطیلات تابستان را چگونه گذراندید
در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، مجموعه ای از انشاها در مورد تعطیلات تابستان خود را چگونه گذراندید برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.
⭐⭐انشا اول تعطیلات تابستان خود را چگونه گذراندید⭐⭐
تابستان امسال خاطرههای خوبی برای من به جا گذاشت، من و پدر و مادرم از روزهای قبل از شروع تابستان برای تعطیلات سه ماهه برنامه ریزی کردیم چون پدر و مادرم معتقدند تعطیلات و تفریحات باید در جهت رشد ما بچهها باشد و به همین دلیل هر سال سعی میکنند علاوه بر مسافرت چند روزه در کلاسهای تابستانی نیز ثبت نام کنیم.
من امسال در کلاسهای آموزش شنا ثبت نام کردم که برایم بسیار مفید بود و قصد دارم از این به بعد نیز در اوقات فراغت به استخر بروم تا مهارت شنای خود را افزایش دهم.
علاوه بر شنا، به توصیه مادرم سعی کردم دروس امسال را مرور کنم تا آمادگی لازم برای ورود به پایه جدید را داشته باشم.
پدربزرگ من باغ درخت انگور دارد و ما هر سال تابستان در زمان برداشت انگور به منزل آنها میرویم تا در چیدن انگور کمک میکنیم، آنها علاوه بر باغ انگور، باغ بسیار قشنگی از درختهای گوجه سبز، سیب و گردو دارند که مخصوصاً در فصل تابستان بسیار تماشایی و سرسبز است. یکی از آرزوهای من این است که یک روز باغ بزرگ و زیبایی مانند باغ پدربزرگم داشته باشم.
ما امسال دو بار به مسافرت رفتیم، اوایل تابستان به مشهد مقدس سفر کردیم و در مسیر برگشت از سمت شمال، به اصرار ما بچهها، به دریا رفتیم. بازی در ساحل و آبتنی در دریا خاطرات خوشی برای من و همه خانوادهام به همراه داشت.
اواخر تابستان نیز به اصفهان مسافرت کردیم که یکی از بهترین سفرهای دوران زندگیام بود و در طول سفر از نواحی توریستی و دیدنی اصفهان از جمله سی و سه پل، میدان نقش جهان، پل خواجو و باغ پرندگان دیدن کردیم.
با فرا رسیدن ایام محرم و عاشورا و تاسوعا دوباره به منزل پدربزرگم رفتیم تا در هیئتهای عزاداری امام حسین علیه السلام شرکت کنیم، این هیئتها از شب اول محرم در دستههای سینه زنی و زنجیرزنی به عزاداری میپردازند و روز عاشورا میزبان هیئتهای مختلف از مناطق همسایه هستند.
⭐⭐انشا دوم تعطیلات تابستان خود را چگونه گذراندید⭐⭐
تابستان که فصل دوم سال میباشد در آن روزها بلند و شبها کوتاه و هوا گرم میشود. میوههای مختلف میرسد درختان همهٔ ی سر سبز و خرم بوده و برای مسافرت به نقاط سرد سیر کوهستانی مناسب میباشد اوایل تابستان امسال به یکی از روستاهای اصفهان که خیلی هوای آن مطبوع و مناسب میباشد
رفتیم دراین دهکده که در دامنه کوه بزرگی واقع شده و قسمتی از آن داخل درهای زیبا و خوش آب و هوا قرار گرفته پرندگان با صداهای مختلف و دلنواز چه چه میزدند در اوایل تیرماه عازم مسافرت به این دهکده شدیم.
قسمتی از این مسافرت را با قطار شروع نموده و قسمت دیگر آنرا با خودرو و قسمت آخر را که راههای کوهستانی داشت با اسب راه آنرا طی نمودیم و نزدیک ظهر وارد این دهکده شدیم.
واقعاً هوای آن خیلی سالم و خوب بود عموی ما که در آن دهکده ساکن بود با گرمی ما را پذیرفت و استقبال نمود هوای آن دهکده طوری بود که خستگی سکونت در شهر با دودهای فراوان را از تن ما بدر کرد و به اصطلاح بسیار سفر باید تاپخته شود خامی.
گردش در دهکده، دیدن مناظر قشنگ، تماشای کوهها و دیدن درختان خرم و محصولات این آبادی و هوای پاک آن به تن ما جان تازهای داد هر روز با برنامه معین ورزش میکردیم و در کنار رودخانه شنا و ماهیگیری مینمودیم
ظهرها به مسجد روستا رفته و در نماز جماعت شرکت مینمودیم شبها نیز در جمع روستائیان که از کار خسته مراجعت کرده بودند شرکت میکردیم چون هوای دهکده صاف و روشن بود ماه و ستارگان در آسمان میدرخشیدند و ما را آرامش جان و روان میدادند.
این سفر تابستان که در حقیقت خیلی به ما خوش گذشت و احساس تندرستی و راحتی میکردیم در پانزدهم شهریور امسال مدت این مسافرت پایان یافت و ما با خوشحالی پس از خداحافظی از دهکده به تهران مراجعت نمودیم بسیار خوش گذشت که میگویند:
عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است وربه سختی گذرد نیمه نفس بسیار است
بزرگان و دانشمندان همیشه توصیه و سفارش کردهاند که مسافرت نمائید زیرا ماندن در خانه و مسافرت نکردن مانند آن است که انسان در بند و زندان باشد و به قول شاعر:
قدر مردم سفر پدید آرد
خانه خویش مرد را بند است
چون به سنگ اندرون بود گوهر
کس نداند که قیمتش چند است
⭐⭐انشا سوم تعطیلات تابستان خود را چگونه گذراندید⭐⭐
امسال تابستان مثل همه سالهای دیگر داغ اما پر از شادی و هیجان و بازی بود. برنامه هر روز من بازی با دوستانم بود که به خاطر قولی که به مادرم داده بودم از ساعت ۶ بعد از ظهر شروع میشد و ساعت ۸ شب باید در خانه بودم.
بعضی روزها هم با اجازه مادرم به خانه یکی از دوستانم میرفتم و چند ساعتی که آن جا بودم با او کاردستی درست میکردیم و تلویزیون تماشا میکردیم.
امسال برای اولین بار والیبال بازی کردم و آن قدر از این ورزش خوشم آمد که بسیاری از وقتهایم را در پارک نزدیک خانهمان با دوستانم تمرین میکردم و با این که مادرم کمی دلخور میشد اما گاهی با پدرم در خانه هم والیبال بازی میکردیم.
من باغ وحش را خیلی دوست دارم و تابستان قبل با پدر و مادرم به باغ وحش رفتیم اما امسال به دلیل کار زیاد پدرم نه به باغ وحش رفتیم و نه به مسافرت، اما یک نکته خوب تابستان امسال این بود که به برنامههای مستند که درباره حیوانات مختلف هستند علاقه مند شدم.
مادرم میگوید برنامههای حیات وحش برای ما بچهها بسیار مفید هستند و باعث میشوند درباره حیوانات و طرز زندگی آنها بیشتر بدانیم.
من امسال بیشتر از سالهای قبل کتاب خواندم چون می دانم با مطالعه میتوانم درباره نقاط مختلف دنیا و فرهنگ مردم کشورهای دیگر بیشتر بدانم.
یکی از تفریحات عالی تابستانی من این بود که شبها به همراه پدر و مادرم به پارک میرفتیم و من دوچرخه سواری میکردم و اگر اتفاقی یکی از دوستانم هم با خانوادهاش آن جا بودند بسیار خوش میگذشت.
روزهای آخر تابستان ماه محرم بود و من به همراه خانواده در ده روز اول محرم در هیئتهای عزاداری شرکت کردیم، من به توصیه پدر و مادرم در این روزها به احترام امام حسین (ع) لباس سیاه به تن میکنم.
امسال تابستان چیزهای زیادی یاد گرفتم و به همین دلیل یکی از بهترین تابستانهای زندگی من بود.
⭐⭐انشا چهارم تعطیلات تابستان خود را چگونه گذراندید⭐⭐
تابستان امسال از سالهای قبل برای من بهتر بود.
اتفاق جالب و هیجان انگیز این تابستان دیدن بازیهای جام جهانی همراه خانواده بود. همهٔ ما به فوتبال علاقه داریم و چون امسال تیم ملی ایران هم در جام جهانی حضور داشت با هیجان زیاد این بازیها را تا فینال دنبال کردیم.
امسال من همراه خانوادهام به شهرهای دیگر سفر کردم و در این سفرها با افراد جدیدی آشنا شدم، همچنین عکسهای زیادی با گوشی موبایل گرفتم که آنها را چاپ کردهام و در آلبوم شخصیام گذاشتهام تا همیشه یاد خاطرات خوب این سفرها در ذهنم زنده باشد.
دوست دارم برای سال بعد یک دوربین بخرم تا عکسهای بهتری بگیرم و همه عکسها را یادگاری نگه دارم.
برنامه دیگر من برای این تابستان کتاب خواندن بود.
من کتاب خواندن را بسیار دوست دارم. پدر و مادرم می گویند کتاب خواندن باعث میشود ما چیزهای جدیدی یاد بگیریم و از تجربیات دیگران استفاده کنیم.
مادرم همیشه تاکید میکند: “کتاب خواندن باعث میشود غلط املایی ما کمتر شود” به همین خاطر من به کلمات نوشته شده در کتابها دقت میکنیم تا املای درست آنها در ذهنم بماند.
همه فکر میکنند که تابستانها بچهها فرصت بیشتری دارند اما اکثر والدین برنامههای زیادی برای تابستان بچهها میچینند و این سه ماه تعطیلی آنها را پر از کلاسهای تابستانی میکنند و متاسفانه زمانی برای سرگرمی و بازی آنها نمیماند.
دلم میخواهد به پدر و مادرها بگویم ما کلاسهای تابستانی را دوست داریم اما لطفاً نظرات خودتان را به ما تحمیل نکنید و اجازه بدهید کلاسها را براساس علاقه خودمان انتخاب کنیم در غیر این صورت این کلاسها برای ما بسیار خسته کننده خواهد بود.
با این که فصل تابستان بسیار دوست داشتنی است اما دلم برای مدرسه و دوستانم تنگ شده بود و خوشحالم مهر ماه آمد و دوباره مدرسهها باز شد.
امسال را با انگیزهٔ بیشتری شروع کردهام و دوست دارم خوب به پایان برسانم.
⭐⭐انشا پنجم تعطیلات تابستان خود را چگونه گذراندید⭐⭐
هنوز هم مثل کودکی با شنیدن کلمه تابستان سر ذوق میآیم و هیجان زده میشوم، تابستان برای من یعنی سه ماه استراحت و فراغت از درس و کتاب، گشت و گذار در مزرعه پدربزرگ، مسافرتهایی که هر سال به مشهد داریم، رفتن به استخر و ….
تابستانهای هر سال من بسیار شبیه هم هستند اما هیچ وقت برایم تکراری نمیشوند.
امسال نیز مثل سالهای قبل نیمه اول را بیشتر به تفریح و ورزش پرداختم، در طول هفته کلاسهای شنا و فوتبال میرفتم و شبهای من نیز به تماشای تلویزیون و دورهمی های فامیلی میگذشت و گاهی به همراه خانواده به پارک رفته و شام را در فضای آزاد میل میکردیم.
از آن جا که هر سال تابستان یک سفر زیارتی به مشهد داریم امسال نیز برنامه ریزی کردیم تا روز ولادت امام رضا (ع) در مشهد باشیم که حال معنوی فوق العاده ای داشت.
نیمه دوم تابستان بیشتر صرف خرید لوازم مدرسه، کتابها، وقت گذراندن با همکلاسیها و صحبت درباره مدرسه و ادامه کلاسهای ورزشیام گذشت.
ما روزهای بین عید قربان و عید غدیر را به منزل پدربزرگ و مادربزرگ در شهرستان رفتیم، گشت و گذار در باغهای میوه پدربزرگ و کمک به برداشت محصول و بوی خوش قورمه سبزیهای مادربزرگ که تا هفت کوچه آن طرف تر میپیچد از دوست داشتنیترین قسمتهای تابستان هر سال من است.
اواخر تابستان و در دهه اول محرم مانند سالهای قبل در هیئتهای عزاداری سینه زنی و زنجیر زنی شرکت کردم و به همراه خانواده سیاه پوش حضرت سیدالشهدا و یارانش بودیم. در این مدت به مرور دروس سال گذشته نیز پرداختم تا با انرژی بیشتر برای سال تحصیلی جدید آماده شوم.
در این روزهای پایانی از یک سو دلم در حسرت تابستانی که گذشت میماند و از سوی دیگر قلبم برای بازگشایی مدارس به تپش می افتد.
⭐⭐انشا ششم تعطیلات تابستان خود را چگونه گذراندید⭐⭐
به نام خدا. حالا که دیگر تابستان دارد تمام میشود و ما آمدهایم به مدرسه و آقای معلم یک انشا به ما گفته است بنویسیم در بارهٔ اینکه تابستان خود را چگونه گذراندید من هم این انشا را نوشتم.
امسال تابستان را بسیار خوب شروع کردیم. به غیر آن تکمادهٔ که من را تا آخر تابستان اذیت میکرد بقیهٔ چیزها خوب بود. با این حال من فکر میکنم که باعث افتخار پدر و مادرم هستم چون پدرم میگفت که چشم همه را کور کردهای با این نمرههای درخشانت.
ما امسال یکماه از تابستان خودمان را در ترافیک جادههای شمال گذارندیم. جای شما خالی خیلی خوش گذشت هرچند که به شمال نتوانستیم برسیم و عاقبت دور زدیم و برگشتیم اما مجموعاً خوب بود چون تازه اینترنت 4G را هم راه انداخته بودند و همه سرشان توی گوشی موبایلشان بود و کلی دانلود کردیم.
حالاکه فکر میکنم یک ماه از تابستان را هم پای تلوزیون بودیم و داشتیم بازیهای جام جهانی و والیبال و کشتی را میدیدیم. من به پدرم گفتهام امسال زنگ ورزش به جای فوتبال میروم والیبال. کشتی هم که زنگهای تفریح، با بچهها میگیریم. هرچند که ما می دانیم فوتبالیستها پولهای زیادی میگیرند اما دیگر گول این چیزها را نمیخوریم. والیبالیها هم خفن تر هستند و هم جهانیتر از فوتبالیها. آن روزها دلم برای بچههای غزه میسوخت که نمیتوانند راحت جام جهانی را ببینند.
ما یک روزهم توی اینترنت بودیم دیدیم مردم شُر وشُر آب یخ میریزند توی سرشان. نمیدانم ولی من هم امتحان کردم و مادرم من را سه روز از خانه بیرون کرد. هرچند چالش خاک هم بود و میخواستم آن را امتحان کنم ولی میدانستم که نه من تحمل خاک ریختن روی سرم را دارم و نه تحمل تنبیه مادرم را. آنجا هم دلمم برای بچههای غزه سوخت که چرا هی خاک و نخاله روی سرشان میریزند.
⭐⭐انشا هفتم تعطیلات تابستان خود را چگونه گذراندید⭐⭐
با هزار امید و آرزو برای گذراندن تعطیلات نوروزی به شهر کوچکمان میروم به امید تحولی تازه، اتوبوس در میدان اول شهر مسافران را پیاده میکند. هیچ چیز تغییر نکرده. مردم همان مردم هستند.
از همان میدان اول شهر توی ذوقم میخورد. روی دیوار نوشتهای دیده میشود سرم را پایین میاندازم. یک دربستی میگیرم تا به خانه برسم. خانه تنها مکانی است که دراین شهر میتوانم تحمل کنم. دوست دارم تمام روزهای تعطیل را در خانه باشم.
حتی حاضر نیستم تا دم در هم بروم. وقتی مادرم میخواهد تا سر کوچه بروم و یک ظرف ماست بخرم انگار قرار است کوهی را جابهجا کنم. نگاه مردم این شهر به من برای چیست؟ گناه من دراین شهر چیست؟
پوشیدن لباس آستین کوتاه و شلوار جین؟! پس چه بپوشم؟ یک شلوار مشکی گل و گشاد با هزار تا چین؟ بهترین کار این است که در خانه بمانم. روزها بخوابم و شبها تلویزیون تماشا کنم.
احساس میکنم هیچ انگیزهای برای زیستن دراین شهر نمیتوان یافت؟ مردم این شهر چرا زندهاند؟ چرا نفس میکشند؟ نقششان در پیشرفت بشریت چیست؟
یاد جمله آن دیوار میافتم. بعضی از مردم شهر من یک مشت آدم مصرفی هستند. البته از آدمهایی که هنوز یاد نگرفتهاند نباید آشغال را در سطح شهر ریخت چه توقعی باید داشت؟
بعضی از مردم شهر من افلاطون را نمیشناسند، نمیدانند تاریخ تمدن را، هرگز اسم شکسپیر به گوششان نخورده است. اسم همین حافظ و سعدی رابه زور بلدند. دوباره آن نوشته به یادم میآید.
نمیدانم چرا بدجوری این نوشته ذهنم را مشغول کرده است. دغدغههایم در تعطیلات این شده که چرا خیابانها آسفالت درست حسابی ندارد، چرا خانهها از بیرون نما ندارد؟
چرا این همهٔ ی موتوری در سطح شهر آزادانه رفتوآمد میکند و … دغدغهها تمامی نداشت. یک روز از دست زن همسایهمان که به جای زنگ زدن، از داخل کوچه نام مادرم را صدا میزد آنقدر عصبانی شدم که نزدیک بود آن زن را کتک بزنم.
به مادرم میگفتم این زن چگونه به خود اجازه میدهد تو را این گونه صدا کند؟ مادرم میگفت حدود ۲۰ سال است این صدا را میشنوی! یادت رفته؟ چرا همین حالا اعتراض میکنی؟
دوباره آن نوشته در ذهنم ورجه و ورجه میکند. شهر من هزاران سال سابقه تاریخی دارد، اما مثل دهها شهر تاریخی دیگر در فقر مادی و فرهنگی فرو رفته است. مردم شهر من باد باستانی بودن شهر را در سینهشان حبس کردهاند. غرور کاذبی انها را گرفته است.
فکر میکنند دوباره در آن دوران زندگی میکنند. در شهر من به آدم تنه میزنند و میگویند مگر کوری؟! باید امروز برگردم. دوباره میدان اول شهر، دوباره آن نوشته: «فرزندم، شهر ما صنعت ندارد، معدن ندارد، نفت ندارد، تنها تو را دارد، پس تلاش کن، چشماش به توست»