انشا

انشا در مورد کیف جادویی با مقدمه و نتیجه

در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد کیف جادویی با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.

تبلیغات

⭐انشا در مورد کیف جادویی⭐

مقدمه:
در یک روز گرم تابستانی، من داشتم در پارک قدم می زدم که یک کیف کوچک و زیبا را دیدم. کیف به رنگ آبی بود و روی آن یک پروانه طلایی نقش بسته بود. من کیف را برداشتم و باز کردم. داخل کیف پر از اسباب بازی های زیبا و رنگارنگ بود. من از دیدن این اسباب بازی ها خیلی خوشحال شدم.

بدنه:
من تصمیم گرفتم کیف را با خودم به خانه ببرم. وقتی به خانه رسیدم، کیف را زیر تختم قایم کردم. روز بعد، من کیف را برداشتم و با خودم به مدرسه بردم. در مدرسه، من کیف را به دوستم نشان دادم. دوستم از دیدن اسباب بازی های داخل کیف خیلی خوشش آمد.

ما تصمیم گرفتیم با هم از کیف استفاده کنیم. ما هر روز با کیف به یک دنیای جدید سفر می کردیم. ما با حیوانات صحبت می کردیم، با پری ها بازی می کردیم و حتی با قهرمانان داستان هایمان ملاقات می کردیم.

یک روز، ما تصمیم گرفتیم از کیف برای کمک به دیگران استفاده کنیم. ما با کیف به یک بیمارستان رفتیم و اسباب بازی هایمان را به بچه های بیمار هدیه دادیم. بچه ها از دیدن اسباب بازی های ما خیلی خوشحال شدند.

تبلیغات

نتیجه:
ما با کیف جادویی خیلی خوش می گذراندیم. کیف ما را به دنیایی پر از شادی و ماجراجویی می برد. ما همیشه از داشتن کیف جادویی خوشحال بودیم.

⭐انشا دوم در مورد کیف جادویی⭐

مقدمه:
روزی روزگاری، پسری به نام علی بود که در یک روستای کوچک زندگی می‌کرد. علی پسری مهربان و کنجکاو بود. او همیشه به دنبال ماجراجویی بود.

بدنه:
یک روز، علی در حال بازی در جنگل بود که یک کیف جادویی پیدا کرد. کیف از چرم سیاه ساخته شده بود و روی آن یک ستاره طلایی حک شده بود. علی کیف را برداشت و به خانه برد.

علی کیف را باز کرد و با تعجب دید که داخل آن پر از چیزهای عجیب و غریب است. در کیف یک عصا، یک کلاه، یک کتاب جادویی و چیزهای دیگر بود.

علی با عصای جادویی می‌توانست پرواز کند، با کلاه جادویی می‌توانست نامرئی شود و با کتاب جادویی می‌توانست هر چیزی را که می‌خواست به واقعیت تبدیل کند.

تبلیغات

علی با کیف جادویی به ماجراجویی‌های زیادی رفت. او با کمک عصای جادویی از یک دزد دریایی نجات یافت، با کلاه جادویی در یک مهمانی سلطنتی شرکت کرد و با کتاب جادویی یک دنیای جدید را خلق کرد.

علی از کیف جادویی خود خیلی خوشحال بود. او از داشتن چنین قدرتی لذت می‌برد.

یک روز، علی تصمیم گرفت از کیف جادویی خود برای کمک به دیگران استفاده کند. او با کمک عصا و کلاه جادویی، به مردم روستای خود کمک کرد. او خانه‌های خراب شده را تعمیر کرد، غذا و آب برای مردم آورد و به آنها در مبارزه با دشمنان کمک کرد.

علی با کمک کیف جادویی، دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کرد. او یاد گرفت که قدرت را می‌توان برای خیر یا شر استفاده کرد. او تصمیم گرفت که از قدرت خود برای کمک به دیگران استفاده کند.

نتیجه:
کیف جادویی یک داستان تخیلی است، اما پیام آن واقعی است. قدرت می‌تواند برای خیر یا شر استفاده شود. مهم است که از قدرت خود برای کمک به دیگران استفاده کنیم.

تبلیغات
4.5/5 - (2 امتیاز)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا