انشا

انشا در مورد شانس با مقدمه و نتیجه

در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد شانس با مقدمه و نتیجه برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.

⭐⭐انشا اول در مورد شانس⭐⭐

مقدمه:
اغلب ما به شانس اعتقاد داریم. من به قدرت شانس ایمان دارم و معتقدم بعضی مواقع با وجود تلاش فراوان شانس جواب می دهد. برای همه ما اتفاق افتاده که در زندگی شانس باعث تغییر زندگی و بروز شادی در ما شده است. همه مردم در زندگی خود خوش شانسی یا بدشانسی را تجربه کرده اند. شانس آوردن تحت اختیار ما نیست و به خودی خود به وجود می آید. درک این موضوع برای اغلب مردم دشوار است. ولی در هر صورت من به شانس اعتقاد دارم زیرا بدون آن دنیا متفاوت تر می شد.

یک نمونه از شانس که در زندگیم اتفاق افتاده این بود که وقتی من و خانواده ام در تعطیلات بهاری به منطقه کوهستانی رفتیم هوا بارانی و مه آلود بود. دو مسیر شرق و غرب برای رفتن به کوه وجود داشت ما تصمیم گرفتیم از سمت شرق به سمت کوه برویم و برنامه ریزی کرده بودیم که از سمت غرب برگردیم. در مسیر برگشت، گرم صحبت شدیم و حواس‌مان پرت شد و به جای غرب، از سمت شرق برگشتیم. در همین حین متوجه صدای وحشتناکی از جاده غربی شدیم و فهمیدیم در قسمت غرب جاده سنگ در جاده ریزش کرده و فضای کمی برای عبور ماشین وجود دارد. اما ما شانس آوردیم که به طور اتفاقی از قسمت شرق رفتیم و توانستیم جان سالم به در ببریم. برخی افراد به شانس اعتقادی ندارند و برخی هم معتقدند که همه چیز شانسی اتفاق می افتد.

نتیجه:
به هر حال، شانس مانند هوایی که تنفس می کنیم نامرئی و غیر قابل لمس است اما تاثیر قابل توجهی بر زندگی دارد.

⭐⭐انشا دوم در مورد شانس⭐⭐

مقدمه:
زمانی که من به دنیا آمدم، خانواده ای بسیار فقیر بودیم و افراد و خانواده های بسیار مرفهی همسایه ما بودند. وقتی به بچه همسایه‌مان نگاه می‌کردم، آرزو می‌کردم که ای کاش من هم مثل آنها خوش شانس بودم. متولد شدن در خانواده ای ثروتمند و موفق را شانس می دانستم در حالی که من در فقر به سر می بردم. پدر و مادر من مجبور بودند دو برابر والدین بچه های پولدار کار کنند، فقط برای اینکه بتوانند از پس هزینه های اولیه زندگیمان برآیم.

پدرم در هتل‌ها و رستوران‌ها ظرف ها را می شست و بعد از چند سال آشپز شد. یکی از هتل‌هایی که پدرم در آن کار می‌کرد، به او پیشنهاد داد که آشپزی کند. پدرم نیز با خوشحالی از این فرصت استفاده کرد و به زودی درآمد خوبی درآورد. پدرم مجبور بود برای کسب درآمد بیشتر در دو رستوران کار کند، زمانی که من در مدرسه بودم، او تمام وقت کار می کرد. من معتقدم ما شانس آوردیم که پیشنهاد کاری به پدرم داده شد. البته ما شانس را با تلاش خودمان می سازیم، والدینم فاقد تحصیلات رسمی بودند اما همسایگان مرفه، از ثمره سخت کوشی خود در دوران مدرسه توانسته بودند مشاغل پردرآمد پیدا کنند. اما اکنون خوشحالم که می گویم بعد از هفت سال کار عالی داریم و مانند همسایه هایمان ثروتمند هستیم.

ناگفته نماند که زندگی ای که خانواده من از سر گذرانده اند یک درس حیاتی به من داد زیرا شروع به ایجاد زندگی مستقل خود می کنم و امیدوارم در آینده ای نزدیک یک خانواده ایجاد کنم. از زمانی که من به دنیا آمدم، درس‌های زیادی می‌توانم از تجربه آنها بگیرم. همانطور که هر روز زندگی می کنم، از پدر و مادرم به خاطر تمام کارهایی که برای من و خودشان انجام داده اند سپاسگزارم. من سخت کوشی را در زندگی خود به کار می برم و امیدوارم بتوانم از طریق آن شانس خودم را به دست بیاورم.

نتیجه:
افراد خوش شانس داستان های متفاوتی در مورد موفقیت دارند. جالب اینجاست که فقط سخت کوشی باعث موفقیت نمی شود، بلکه باید فرد خوش شانسی نیز بود تا موفقیت شما را به همراه داشته باشد. بنابراین شکی نیست که شانس در موفق بودن نقش دارد.

4.5/5 - (2 امتیاز)
منبع
edgearticlesbartlebythisibelievegrabmyessay

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا