انشا

انشا در مورد عینک با مقدمه بدنه نتیجه

در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد عینک با مقدمه بدنه نتیجه برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.

انشا اول در مورد عینک

مقدمه:
بسیاری از مردم جهان عینک می زنند زیرا بینایی آنها دچار مشکل است و نزدیک یا دوربین هستند. وقتی برای اولین بار عینک زدم از آن متنفر بودم اما الان به آن عادت کردم طوری که نمی توانم یک لحظه از آن جدا شوم. من با عینک می توانم همه چیز را به وضوح ببینم.

بدنه:
یادم می آید قبل از خرید عینک، تست چشم دادم. تنها چیزی که می دیدم یک میلیارد نقطه سیاه و دید ضعیف بود که بسیار کلافه شدم. اما حالا که عینک دارم، می توانم خیلی واضح همه چیز را مشاهده کنم. من استفاده از عینک را دوست دارم زیرا هم به عنوان یک عینک آفتابی عمل می کند، هم کمک می کند تا خوب ببینم و زمانی که چیزی به سمتم پرتاب شود از چشمم محافظت می شود بنابراین افرادی که نیاز به عینک زدن دارند و به هر دلیلی از آن متنفرند اگر به مزایایش فکر کنند، حتما خوششان خواهد آمد. در کلاس پنجم، وقتی اولین بار عینک گرفتم تازه از دنیای زیبای اطرافم باخبر شدم. دیدن دنیا قبل و بعد از عینک برایم متفاوت بود.

نتیجه:
در ابتدا استفاده از عینک برایم خسته کننده بود، چون اغلب فراموش می کنم عینک بزنم اما وقتی متوجه شدم پای سلامت و تندرستی ام در میان است سعی کردم مرتب از آن استفاده کنم. استفاده از عینک در طول روز در مدرسه، بهره وری ام را بیشتر می کند. من همیشه مواظب عینکم هستم و همیشه آن را تمیز نگه می دارم.

انشا دوم در مورد عینک

وقتی برای مشکل چشمانم به چشم پزشکی مراجعه کردم دکتر روبروی من ایستاده بوده و عجیب ترین عینک را روی چشمانم گذاشت و از من خواست که حروف و اعداد را از روی دیوار بخوانم و همانطور که این کار را انجام می دادم او عینک های مختلفی را امتحان میکرد. در آخر دکتر یک جفت عینک کوچک با قاب صورتی برایم انتخاب کرد و مرد مغازه دار گفت که هفته بعد برای تحویل عینک به پیش او برویم.

هنوز زدن عینک برایم ناآشنا بود، اما با زدن آن نگاه کردن به بیرون درست مثل یک رویایی بود که در اعماق ذهنم نقش بست، تا حالا رنگ ها را به این خوبی ندیده بودم. روز بعد عینک را به مدرسه بردم. در ابتدا دوستانم من را به خاطر استفاده از عینک مسخره کردند به همین دلیل از آن روز به بعد فقط زمانی که ناچار بودم از عینک استفاده می کردم. به جای زدن عینک از همکلاسی‌ام خواستم آنچه را که نمی‌توانم روی تخته سیاه ببینم، بخواند چون نمی خواستم دوباره تحقیر شوم با نزدن عینک دوباره رنگ ها را درست نمی دیدم و از همکلاسی هایم می خواستم چیزهایی که می بینند را برای من تعریف کنند. اما الان با افتخار عینک می زنم چون برای سلامتیم نیاز به عینک دارم و این اصلا ناراحت کننده نیست.

خاطره من از عینک برمی گردد به زمانی که در خیابان پیرمردی را دیدم که عینک داشت. وقتی به سمتم برگشت متوجه شدم عینک به چشم دارد. بر خلاف مجموعه لنزهای جدید من، عینک او برای افراد مسن طراحی شده بود. مودبانه پرسیدم که آیا می توانم عینک شما را بزنم. سرش را به نشانه قبولی تکان داد و عینکش را به من داد. در ابتدا من از سنگینی عینک متعجب بودم، ولی با این حال عینک را زدم و متوجه شدم هر عینک دنیای متفاوتی را نشان می دهد.
3/5 - (6 امتیاز)
منبع
letterpilenewyorkessaysessayforumwritingriot

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا