متن و پیامک مذهبی
متن ادبی در مورد محرم و عاشورای حسینی
در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، مجموعه ای از زیباترین متن های ادبی در مورد عاشورای حسینی و محرم برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.
تبلیغات
کربلا از تو گله دارم! چگونه آتش را در پروانههای زیبای آل عبا و خیمهها دیدی و با خاک خاموش نکردی؟ کربلا تو که آب را از لبان تشنه و خشکیده آنها پنهان کردی، دیگر چرا آتش را خاموش نکردی؟
دانشگاه كربلا باز است و شاگرد میپذیرد، از هر جا كه باشد، هركه باشد...
حسین (ع)، كربلایی نیست، جهانی است.
حسین (ع)، هم «راه» است و هم «راهنما». هم كاروان است و هم قافله سالار.
متن ادبی در مورد عاشورا
حسین (ع)، كشتی نجات و مشعل هدایت است.
هنوز هم بشریّت، تشنه درسهای «مكتب عاشورا» ست، مكتبی كه الفبای آن، فداكاری، جانبازی، خلوص و خدامحوری است.
حسین (ع)، چشمهای از حقیقت و حرّیت است كه تا ابد كام تشنگان آزادی را سیراب میسازد.
پرسیدم از حلال ماه، چرا قامتت خم است؟ آهی کشید و گفت: که ماه محرم است. گفتم: که چیست محرم؟ با ناله گفت: ماه عزای اشرف اولاد آدم است.
نام من سرباز کوی عترت است، دوره آموزشیام هیئت است. پادگانم چادری شــد وصله دار، سر درش عکس علی با ذوالفقار. ارتش حیدر محل خدمتم، بهر جانبازی پی هر فرصتم. نقش سردوشی من یا فاطمه است، قمقمهام پر ز آب علقمه است. رنگ پیراهن نه رنگ خاکی است، زینب آن را دوخته پس مشکی است. اسـم رمز حملهام یاس علی، افسر مافوقم عباس علی (ع)
متن ادبی در مورد عاشورای حسینی
به محرم كه میرسی، عاشورا را به یاد میآوری و حسین را… به خود ببال كه عاشق و شیفته حسینی و عشق به حسین خیمه همیشه افراشته در جان توست؛ خیمهای به وسعت همه هستی، خیمهای به بلندای همه آسمانها و كهكشانها، با خوانی گسترده از عطش كه تشنگی بشریت را پایان خواهد داد. هرگز مباد بی این عشق زندگی كنیم و بی این محبت بمیریم.
حسين بيشتر از آب تشنه لبيک بود، اما افسوس كه به جای افكارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترين درد او را بی آبی نامیدند.
عجیب حکایتی است! “عزیز” ترین ها – حسین (ع) و یوسف (ع) از “گودال” و “چاه” به آسمان عزت رسیدهاند.
متن ادبی در مورد روز عاشورا
کاش زمین قصه میگفت کاش زمین شعر میسرود اگر زمین قصه میگفت قصه خون حسین قصهی نخلهای سوخته در امتداد رود …………. و دل سودازدهمان را بدنبال خویش به صحرای خون و جنون میکشانیم، و در میان چکاوک شمشیرها و باران نیزه ها از میان خیمه ها میگذریم.
انگار برای حسينی شدن ما، راهی جز بی حسین شدن زینب نبود.
صدای پای قافله سالاری میآید، صدای زنگ شتری، کاروان نزدیک میشود، کاروانی که مقصد نهاییاش کربلاست. اینجا سرزمین طف است، سرزمین موعود، کاروان به مقصد رسیده و خیمهها به عظمت خورشید تکیه کرده است، گرما هر لحظه تکثیر میشود و عطش تنها تصویر دل انگیز نینوا است و بس. کربلا یا طف، فرقی نمیکند، آن روزها معنای هر کدام تنها یک چیز بود: عطش و عطش یعنی سیراب شدن از لحظات آسمانی جهاد، یعنی چرخیدن در دل میدان، ذوب شدن و پیوستن به بیکرانه آبی آسمان. یاد کربلا و واقعه عاشورا دانشگاهی است که تو را میخواند و این بار هم چه شور و شوقی ایجاد میکند این ماه عطش. شهر حال و هوایی دیگر به خود میگیرد، بچه هیاتیها در تکاپو هستند، بار دیگر نغمههای عاشقانه حسین (ع) نقل محفلشان شده است، همه همدیگر را پیدا میکنند، محرم مقصد مشترک همه است، اینجا عشق توزیع میشود. باید دوباره لباس سیاه خود را بپوشیم، باید خودمان را خانه تکانی کنیم، باید به اصل خویش بازگردیم، به یک ظهر داغ، پا به پای عطش کودکان بسوزیم، با ضجههای زینب (سلام الله علیه) آتش بگیریم، ۷۲ بار هروله کنان بر مدار شعلههای عشق سوختن را تجربه کنیم تا که محرم را درک کنیم. وای مگر محرم همین سیاه پوشیدن است و … نه، محرم تمرین سوختن است، تمرین شعله ور شدن، مشق ققنوسی بودن، تمرین سوختن در آتش عشق، مشق فداکاری و ایثار، تمرین جانبازی با دستان بریده، محرم تمرین عاشقی است با سر بریده، محرم مقصدی است برای مبداء، محرم رجوعی دوباره است و محرم… محرم ماه عاشورا است و شهید شش ماهه، محرم ماه دلهای شکسته کودکان حرم است و زینب شکسته بندی که خود بیش از همه میشکند، محرم ماه داغ برادر است و سرداری که مشک بر دندان در راه خیمههای کودکان تشنه آسمانی گام بر میدارد. نه اشکها در چشم دوام میآورند نه حرفها بر زبان، روایت درد آسان نیست و زبان بسیار ناتوان در گفتن ناگفتنیها است.
آغاز میشود سالی که دلهای همیشه عاشق را، دوباره متوجه «مکتب سرخ شهادت» خواهد کرد، مکتبی که نشان از پویایی و جاودانگی شهادت دارد؛ شهادت: میوه همان درختی که ریشه در «هَیهات مِنّ الذلّة» دارد و ارمغان ماه محرم به تمام آزادگان جهان است. آری! «هَیهات منّ الذّله» کلید اسرار و رموز ماه محرم است. ماهی که هر بار با حضور دوبارهاش به تفسیر شرافت و عزّت انسانی میپردازد و دلِ انسانهای آزاده را به دقایق عارفانه عاشورا میسپارد.
متن ادبی در مورد واقعه عاشورا
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟!» «شور حسین علیه السلام است؛ چه ها میکند»؟! فصل فراوانی یادت از راه رسیده است و من نوبرانه های اشک را از نگاهم چیدهام. غمی سترگ بر دلم چنگ انداخته است؛ غمی به وسعت غروب عاشورا؛ غمی به اندازه پریشانی «زینب» علیهاالسلام هنگام وداع؛ غمی به بلندای فریاد «قاسم علیه السلام» از دل میدان، غمی به وسعت زیباییِ علی اکبر علیه السلام غمی به نازُکای حنجره «علی اصغر»، آن گاه که حتی، تاب نوازش خنکای نسیم را نداشت چه رسد به شرنگ تیر سه شعبه. غمی به ارتفاع تلِّ زینبیه؛ هنگامی که زینب علیهاالسلام دیگر صدای لا حول و لا قوة إلاّ باللهِ را از حنجر امام علیه السلام نمیشنید و آخرین تبسّم برادر را در ذهن خستهاش، تجسّم میکرد.
محرم شد و دلها شکست از غم زینب، دل زهرا شکست باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک، کمرها شکست آب در این تشنگی از خود گذشت چله به خون شد دل صحرا شکست قاسم و لیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست
از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟ یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟ بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟
متن ادبی عاشورای حسینی
آقا سلام برغزل اشک ماتمت بر مسجد و حسینیه و روضه و دمت چندی گذشت در غم هجران اشک تو پرمی کشید دل به هوای محرّمت…
اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین مویم ز غصه رشتهی مهتاب شد حسین هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو از بس که سوختم جگرم آب شد حسین جانسوز تر ز داغ تو دیگر کسی ندید خورشید هم ز داغ تو در تاب شد حسین
متن ادبی زیبا در مورد عاشورا
منزلگه عشاق دل آگاه حسین است بیراهه نرو سادهترین راه حسین است از مردم گمراه جهان راه مجویید نزدیکترین راه به الله حسین است
کاش بودیم آن زمان کاری کنیم از تو و طفلان تو یاری کنیم کاش ما هم کربلایی میشدیم در رکاب تو فدایی میشدیم
متن ادبی عاشورایی
رعرش مجلس غم ارباب عالم است مشکى بپوش اى دل شیدا محرم است غش کرد فاطمه به خدا محتشم بس است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
محرم شد از غم نگاهم گرفت به سوزانترین اشک، آهم گرفت شکست در گلو بغض سوزان من و عطر حسین روح و جانم گرفت
متن ادبی در مورد محرم و عاشورا
محرم ماه الفت با جنون است چراغ کوچههایش بوی خون است محرم حرمت خون است و خنجر تلاطم میکند حنجر به حنجر...
غم ِ زهرا مرا سوز درون داد دم ِ حیدر به من شور جنون داد حسین آمد به زخم دل نمک ریخت مرا با شور عاشورا در آمیخت
اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد دل را حرم و بارگه خون خدا کرد
خبر آمد ز مهی بوی خدا میآید ماه داغ دل ما غرق نوا میآید دل ببازید عزیزان که زمان الم است ماه اشک و الم و کرب و بلا میآید
تار و پود دلم را به رنگ سیاه میبافم و با سیاه پوشان هم نوا میشوم. حسینم یا حسینم، یا حسینم یا حسین… چشمهایم را میبندم، چه قدر عاشورا ببینیم و تا به کی حسین تنها بماند؟ کاش آقا در ظهر خونین عاشورا ظهور کند!
خون جاری عاشورا تا ابديت در رگ و ريشه آزادگی جاری است
عاشورا عاشقانهای آرام در قلب واقعه کربلاست
آری! «هَیهات منّ الذّله» کلید اسرار و رموز ماه محرم است ماهی که هر بار با حضور دوبارهاش به تفسیر شرافت و عزّت انسانی میپردازد و دلِ انسانهای آزاده را به دقایق عارفانه عاشورا میسپارد
هر روز که بیاید عاشوراست زیر هر سنگ را که برداری خون جاری خواهد بود و به هر افق که بنگری در گستره پهن آسمانها سرخ خواهد شد
عاشورا پیمانی است که با قلبهای سلیم بسته شده است و داستانی است که در عصر فطرتهای دگرگون شده در جریان است
وحشت گرفته بود تمام وجود اعضای زمین را و خون میگریست آسمان و عشق را کشته بودند فرشتگان گریه میکردند کسی نبود صدای کودکان را بشنود گریهشان را ببیند آرام شان کند قیامت بود عاشورا..
محرم ماه عاشورا است و شهید شش ماهه محرم ماه دلهای شکسته کودکان حرم است و زینب شکسته بندی که خود بیش از همه میشکند محرم ماه داغ برادر است و سرداری که مشک بر دندان در راه خیمههای کودکان تشنه آسمانی گام بر میدارد.
شهادت سیدالشهدا در قلبهای مؤمن آتشی زده است که سرد نخواهد شد
«منا» یك قربانگاه بود، و... «كربلا»، قربانگاهی دیگر تنها هاجر و ابراهیم نبودند كه «اسماعیل» را به «مذبح» آوردند، محمد و علی و فاطمه (ع) نیز «حسین» را به قربانگاه عشق فرستادند.
برای رسیدن به كربلا، باید ارادهای آهنین، قلبی شجاع و عشقی سوزان داشت و در این سفر، باید رهتوشهای از صبر و یقین، پاپوشی از توكّل، سلاحی از «ایمان» و مَركبی از «جان» داشت، تا به منزل رسید، چرا كه راه كربلا، از «صحرای عشق» و «میدان فداكاری» و پیچ و خم خوف و خطر میگذرد.
محرّم، فروردین جانهاست و بهار ایمانهای سست شده و طراوت اندیشههای مرده و افسرده و خوابیده، و شكوفایی غنچه های بسته بیداری و آگاهی و ایثار و فداكاری است.
محرّم، وجدان همیشه بیدار تاریخ، و گلوی هماره فریادگر زمان است.
محرّم، ماه پاسداری از حرمت انسان است.
محرّم، حریم ایمان و حصار قرآن است.
محرّم، اهرم حركت دهنده انسانها و پدیدآورنده شورشهای شیعی و نهضتهای علوی و قیامهای مكتبی است.
حسین (ع) پیامهای شفابخشش را، همه ساله بر بالهای سرخ شهادت مینویسد و پیكهای رهایی را بر موجهای محرّم و عاشورا سوار میكند.
كلاسهای كربلا - كه در همه جاست - حتی بدون یك روز تعطیلی، به من و تو و به همه آنانكه به نجات «انسان» میاندیشند، میآموزد. چرا كه: هر روز عاشوراست و هر جا كربلاا
«عاشورا»، سقّای تشنه كامانِ عزّت است، عاشورا، انفجاری از نور و تابشی از حق بود كه بر «طور» اندیشهها تجلی كرد و «موسی خواهان» گرفتار در «تیهِ» ظلمت را از سرگردانی نجات بخشید.
عاشورا درخششی بود كه در دل دشمن، ترس ریخت و در دل دوست، امید آفرید و مردگان را بیدار ساخت و غافلان را به هوش آورد و «شب» را تا پشت دروازههای شهر شرك و قلعه نفاق، تاراند.
گرچه در آن نمیروز سرخ، در آن صحرای آتشگون، در آن كربلای «آزمایش»، قیام قیامت در خون نشست، ولی فریاد رسایت در عمق زمان برخاست.
متن ادبی زیبا درباره محرم
ای حسین!... گرچه در آن «نینوا» نای حقیقتگوی تو را بریدند، امّا ... نوای «حق، حقِ» تو در تاریخ، همچنان ماندگار شد و جاودانه ماند.
ای حسین! كربلای تو، انقلاب آموز و انسانساز نسلها و قرنها و سرزمینها بود و عاشورای تو، بارور سازنده لحظهها و روزها و سالها.
متن ادبی در مورد ماه محرم
حسین (ع) مرگ را «پل عبور» به آخرت میدانست و «بقا» را در «فنا» میجست و «پیروزی» را در «شكست»! «زندگی» را در «مرگ» میدید و «ماندن» را در «رفتن» و «حضور» را در «غیبت» میشناخت و «شهادت» را حضور جاودانه در تاریخ میدانست و مرگ را برای فرزندان آدم، همچون گلوبندی زیبا برسینه دختری جوان، شایسته میدید.
حسین (ع) شناگر دریای خون بود و رهپوی وادی عشق. و در قربانگاه خود، در آخرین لحظات نیز، سرود توحید و رضا خواند.