معنی ضرب المثل به قاطر گفتند: بابات کیه؟ گفت: آقا داییم اسبه
![](https://mosbate1.ir/wp-content/uploads/2023/08/به-قاطر-گفتند-بابات.jpg)
مفهوم ضرب المثل به قاطر گفتند: بابات کیه؟ گفت: آقا داییم اسبه
برای بیان معنی این ضرب المثل بهتر است داستانی را تعریف کنیم تا با مفهوم آن بهتر آشنا شوید و بدانید در چه مواردی کاربرد دارد:
دوران راهنمایی یک دوست داشتم. او همیشه درباره ماشین پدرش و توصیف آن برای بچهها صحبت میکرد. ما مثل مردمی که دور شعبدهباز جمع میشوند، با شوق به قصههای او گوش میدادیم. مدتی بدین صورت ادامه یافت تا اینکه دوستم ناگهان سه روز پشت سرهم غیبت کرد. ما تقریباً مطمئن بودیم که با خانوادهاش و آن ماشین زیبا به مسافرت رفته است.
بالاخره پس از سه روز، دوست ما سرانجام پیدا شد و وقتی وارد مدرسه شد، بچهها دورش جمع شدند. ما سلام کردیم و او جواب داد، اما چشمان او برق همیشگی را نداشت و دائم به زمین نگاه می کرد.
چند روز گذشت و وضعیت او تغییری نکرد. حالتش همچنان خوب نبود و روز به روز بدتر میشد. او درس نمیخواند و در نهایت یک روز رفت و دیگر برنگشت. همه متعجب بودند، اما به تدریج عادت کردیم.
من کنکور دادم و وارد دانشگاه شدم. در روز اول، پسری از من پرسید: “کلاس فلان کجاست؟” من سرم را چرخاندم تا بگویم: “نمیدانم من هم ورودی جدید هستم.” اما صحنهای دیدم که مرا شوکه کرد. او خودش بود. او هم مرا شناخت. ما احوالپرسی کردیم و در بوفه دانشگاه قرار گذاشتیم. پس از خوردن چای، من پرسیدم: “پسر تو کجا رفتی؟ چرا ناگهان گمشدی؟” او خندید و گفت: “میدانی داستان چی بود؟ “به قاطر گفتند: بابات کیه؟ گفت: آقا داییم اسبه”. این داستان من است. من گفتم: “خب، این یعنی چی؟” او گفت: در واقع، پدرم رانندهای در یک شرکت بزرگ بود و رئیس شرکت را جابجا میکرد. آن ماشین نیز برای رئیس شرکت بود. یک روز پدرم به خانه آمد و گفت که اخراج شده است. من تا آن حد توصیفهایی درباره آن ماشین به شما داده بودم که خودم هم باور کرده بودم که برای خودمان است. من سه روز مریض بودم و به مدرسه نرفتم. وقتی برگشتم و نگاههای شما را دیدم، فهمیدم که دیگر نمیتوانم تحمل کنم و مدرسه را تغییر دادیم. حالا میفهمی چرا او قاطر را با اسب خطاب کرد؟ چون نمیخواست قبول کند که پدرش اخراج شده است.