انشا در مورد جان بخشی به لیوان
در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد جان بخشی به لیوان برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.
مقدمه:
من یک لیوان هستم، یک لیوان ساده و معمولی. از شیشه ساخته شدهام و رنگم شفاف است. بدنهام صاف و یکدست است و دستهای کوچک و ساده دارم. من در یک کارخانه تولید شدهام و بعد از آن به یک مغازه رفتهام و در آنجا فروخته شدهام.
بدنه:
حالا من در خانه یک خانواده هستم. صاحبانم من را دوست دارند و از من به خوبی مراقبت میکنند. هر روز صبح من پر از چای داغ میشوم و به دست صاحبانم میرسم. آنها از چای من لذت میبرند و من هم خوشحال میشوم که میتوانم به آنها کمک کنم.
من در طول روز شاهد زندگی صاحبانم هستم. من میبینم که آنها چگونه صبحانه میخورند، چگونه کار میکنند، چگونه با هم صحبت میکنند و چگونه با دیگران رفتار میکنند. من از این که میتوانم در زندگی آنها حضور داشته باشم خوشحالم.
من یک لیوان هستم، اما نه فقط یک لیوان. من یک دوست هستم، یک همراه هستم، یک شاهد هستم. من بخشی از زندگی صاحبانم هستم و آنها را دوست دارم.
نتیجه:
من از اینکه میتوانم در زندگی صاحبانم حضور داشته باشم خوشحالم. من آنها را دوست دارم و همیشه برای آنها خواهم بود.
خیلی زیبا بود