انشا در مورد سرگذشت یک رود
در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد سرگذشت یک رود با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.
⭐انشا در مورد سرگذشت یک رود⭐
مقدمه:
من رودی هستم که از دل کوهستان سرچشمه میگیرم. از همان ابتدا که از دل زمین بیرون آمدم، احساس شادی و آزادی کردم. بارانهای بهاری مرا سیراب میکردند و برفهای زمستانی به من نیرو میدادند. من به همراه دیگر رودخانههای کوهستانی، به سمت ساحل میدویدم.
بدنه:
در طول مسیر، با درختان و گیاهان بسیاری آشنا شدم. آنها از من آب مینوشیدند و زندگی میکردند. من همچنین با حیواناتی مانند ماهی، پرنده و گوزن آشنا شدم. آنها از من برای آشامیدن و شنا استفاده میکردند.
من در مسیر خود، از روستاها و شهرهای بسیاری میگذشتم. مردم از من برای آبیاری زمینهای کشاورزی و مصارف خانگی استفاده میکردند. من به آنها زندگی میدادم و آنها از من مراقبت میکردند.
اما یک روز، اتفاقی افتاد که زندگی من را تغییر داد. انسانها شروع به آلوده کردن آب من کردند. آنها زبالهها و مواد شیمیایی را در من میریختند. آب من کثیف و بدبو شد.
من ناراحت بودم. احساس میکردم که دیگر نمیتوانم به حیوانات و گیاهان کمک کنم. من دیگر نمیتوانستم زندگی را به مردم هدیه دهم.
اما من تسلیم نشدم. تصمیم گرفتم که با آلودگی مبارزه کنم. من از مردم خواستم که از من مراقبت کنند و آب من را آلوده نکنند.
کمکم مردم به حرفهای من گوش دادند. آنها شروع به جمعآوری زبالهها و جلوگیری از آلودگی آب کردند. آب من دوباره پاک و زلال شد.
من خوشحال بودم که دوباره میتوانستم به حیوانات و گیاهان کمک کنم. من دوباره میتوانستم زندگی را به مردم هدیه دهم.
من از مردم میخواهم که همیشه از محیط زیست محافظت کنند. آنها باید از آب رودخانهها و دریاها مراقبت کنند. آنها نباید آب را آلوده کنند.
نتیجه:
من میدانم که اگر مردم از محیط زیست محافظت کنند، من و دیگر رودخانهها میتوانیم برای همیشه زندگی را به مردم هدیه دهیم.