انشا در مورد سیزده بدر خود را چگونه گذراندید 1403 با مقدمه و نتیجه
در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد سیزده بدر خود را چگونه گذراندید با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.
⭐انشا در مورد سیزده بدر خود را چگونه گذراندید⭐
مقدمه:
صبح روز سیزده بدر با صدای پرندگان و تابش نور خورشید از لای پنجره بیدار شدم. شور و هیجان خاصی در خانه بود، زیرا همه برای رفتن به سیزده بدر آماده میشدند.
بدنه:
بعد از صرف صبحانه، به همراه خانواده راهی پارک جنگلی شدیم. در طول مسیر، از دیدن طبیعت سرسبز و شاداب لذت میبردیم.
هنگامی که به پارک رسیدیم، با خیل عظیمی از مردم روبرو شدیم که هر کدام در گوشهای بساط خود را پهن کرده بودند.
ما نیز در زیر سایه درختان بلند چنار، بساطمان را پهن کردیم و از خوراکیهای خوشمزهای که مادرم تهیه کرده بود، نوش جان کردیم.
بعد از آن، به همراه خواهر و برادرم به بازی و سرگرمی پرداختیم. تاب بازی، قایم موشک، و فوتبال بازی، از جمله تفریحات ما در آن روز بود.
در ادامه، پدرم بساط چای ذغالی را به راه انداخت و در کنار چای، از گپ و گفت با اعضای خانواده لذت بردیم.
هنگام غروب آفتاب، با خاطرات خوشی که از سیزده بدر در ذهنمان ثبت شده بود، به خانه بازگشتیم.
نتیجه:
در طول مسیر، به فکر این بودم که سیزده بدر فرصتی عالی برای گذراندن وقت با خانواده و لذت بردن از طبیعت است.
امیدوارم که در سالهای آینده نیز بتوانیم این سنت دیرینه را به بهترین نحو گرامی بداریم.
⭐انشا دوم در مورد سیزده بدر خود را چگونه گذراندید⭐
مقدمه:
صبح روز سیزده بدر، با اشتیاق و شادمانی از خواب بیدار شدم. نسیم خنک بهاری از پنجره اتاقم عبور میکرد و نوای پرندگان، گوشم را نوازش میداد. من و خانوادهام تصمیم گرفته بودیم تا این روز را در جنگل سرسبز و دلانگیز بگذرانیم.
بدنه:
پس از صرف صبحانه، بساط پیکنیک را جمعآوری کرده و راهی جنگل شدیم. مسیر جنگل پر از درختان بلند و تنومند بود که سایهشان خنکای دلچسبی را به ما هدیه میداد. صدای آواز پرندگان و نهر آب، آرامشی وصفناپذیر به وجود آورده بود.
هنگامی که به نقطه مورد نظرمان در جنگل رسیدیم، بساط پیکنیک را پهن کرده و مشغول خوردن غذا شدیم. پس از آن، پدرم بساط چای ذغالی را به راه انداخت و عطر و بوی دلانگیز چای، فضای جنگل را پر کرد.
سپس، تصمیم گرفتیم تا کمی در جنگل قدم بزنیم و از زیباییهای آن لذت ببریم. در طول مسیر، با دیدن گلهای وحشی رنگارنگ و پروانههای زیبا، غرق در شگفتی شدیم. صدای قهقهه کودکان و بازیهای شاد آنها، شور و نشاط خاصی به فضای جنگل داده بود.
در ادامه، به کنار نهر آب رفتیم و پاهایمان را در آب خنک و گوارای آن فرو بردیم. حس خنکای آب، تمام خستگی را از تنمان بیرون کرد. سپس، پدرم با چوب و برگ درختان، آتشی روشن کرد و ما دور آتش جمع شدیم و از خوردن سیبزمینی و چای ذغالی لذت بردیم.
هنگامی که هوا رو به تاریکی میرفت، تصمیم به بازگشت به خانه گرفتیم. در راه بازگشت، به آسمان پرستاره شب نگاه کردیم و از عظمت و زیبایی آن لذت بردیم.
نتیجه:
سیزده بدر امسال در جنگل، یکی از خاطرات بهیادماندنی و شیرین زندگی من شد. در این روز، شادمانی و آرامش وصفناپذیری را تجربه کردم و از زیباییهای طبیعت لذت بردم. امیدوارم که سالهای آینده نیز بتوانم این سنت دیرینه را به همراه خانوادهام در طبیعت بگذرانم.