انشا

انشا در مورد عصای پدربزرگ

در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد عصای پدربزرگ با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.

⭐انشا در مورد عصای پدربزرگ⭐

مقدمه:
پدربزرگم عصای بلندی دارد که همیشه با خودش حمل می کند. عصای او از چوب ساخته شده و دسته آن از عاج است. عصای پدربزرگم خیلی قدیمی است و به نظر می رسد که سال هاست که پدربزرگم از آن استفاده می کند.

بدنه:
پدربزرگم می گوید که عصای او را از پدرش هدیه گرفته است. پدربزرگم می گوید که پدرش هم از این عصا استفاده می کرده است. پدربزرگم می گوید که عصای او یک یادگار خانوادگی است و به آن خیلی علاقه دارد.

من خیلی دوست دارم که عصای پدربزرگم را بغل کنم. عصای پدربزرگم خیلی سنگین است و وقتی آن را در دست می گیرم، احساس می کنم که قدرت پدربزرگم را دارم.

یک روز پدربزرگم به من گفت که عصای او می تواند برای من هم یک هدیه باشد. پدربزرگم گفت که وقتی بزرگ شدم، می توانم عصای او را داشته باشم. من خیلی خوشحال شدم و از پدربزرگم تشکر کردم.

من همیشه وقتی عصای پدربزرگم را می بینم، یاد پدربزرگم می افتم. یاد این می افتم که پدربزرگم چقدر مهربان و دلسوز است. یاد این می افتم که پدربزرگم همیشه برای من وقت می گذارد و قصه های قشنگی برایم تعریف می کند.

من امیدوارم که روزی بتوانم مانند پدربزرگم مهربان و دلسوز باشم. امیدوارم که بتوانم مانند پدربزرگم قصه های قشنگی برای فرزندانم تعریف کنم.

نتیجه:
من همیشه عصای پدربزرگم را با خودم نگه خواهم داشت. عصای پدربزرگم برای من یک یادگار ارزشمند است که همیشه به یاد پدربزرگم می اندازد.

4.4/5 - (22 امتیاز)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا