انشا در مورد گم شدن در جنگل با مقدمه و نتیجه
در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد گم شدن در جنگل با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.
⭐انشا در مورد گم شدن در جنگل⭐
مقدمه:
در اعماق جنگل انبوه، سکوت مطلقی حکمفرما بود. تنها صدای نغمه پرندگان و وزش نسیم در میان شاخ و برگ درختان به گوش میرسید. من و دوستم سارا، مجذوب زیباییهای طبیعت، در میان درختان سر به فلک کشیده به گشت و گذار مشغول بودیم. غرق در تماشای مناظر چشمنواز، غافل از گذر زمان، مسیر را گم کردیم.
بدنه:
هراس در چشمان سارا موج میزد. سعی کردم آرامش خود را حفظ کنم و به او دلداری دهم. با وجود اضطراب، به دنبال راهی برای پیدا کردن مسیر اصلی بودیم. به یاد صحبتهای پدرم افتادم که همیشه قبل از ورود به جنگل، تأکید میکرد که یک قطب نما و بطری آب همراه داشته باشیم. خوشبختانه به حرف پدرم گوش داده بودم و این دو وسیله نجاتدهنده ما در آن موقعیت بحرانی شدند.
با استفاده از قطب نما، جهت شمال را پیدا کردیم و به امید یافتن مسیری آشنا، در آن جهت حرکت کردیم. در طول مسیر، با دقت به نشانههایی مانند رد پا، شاخههای شکسته و نهرهای کوچک توجه میکردیم تا شاید راهی به سوی تمدن پیدا کنیم.
ساعات به کندی میگذشتند و خستگی و گرسنگی بر ما غلبه میکرد. اما امید خود را از دست ندادیم و به تلاشمان ادامه دادیم. ناگهان، در دوردست، صدای مسجد به گوش رسید. گویی نوری در تاریکی مطلق به ما تابید و امیدی دوباره در دلهایمان زنده شد.
با شور و اشتیاق به سمت صدا حرکت کردیم و پس از مدتی، به روستایی کوچک رسیدیم. اهالی روستا با مهربانی از ما استقبال و پذیرایی کردند. خوشحال از اینکه از آن مخمصه نجات پیدا کرده بودیم، شکرگزار خداوند بودیم.
تجربه گم شدن در جنگل، درسهایی به من آموخت. آموختم که در طبیعت وحشی، باید همیشه محتاط بود و از خطرات احتمالی آگاه بود. همچنین، یاد گرفتم که در شرایط دشوار، امید خود را از دست ندهم و با حفظ آرامش، به دنبال راه حل باشم.
نتیجه:
از آن پس، هرگاه به جنگل میروم، با احتیاط بیشتری قدم برمیدارم و از قبل مسیر را به دقت بررسی میکنم. زیرا میدانم که گم شدن در جنگل، تجربهای هولناک است که میتواند عواقب ناگواری به دنبال داشته باشد.