انشا در مورد سجاده مادربزرگ
در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد سجاده مادربزرگ با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.
⭐انشا در مورد سجاده مادربزرگ⭐
مقدمه:
مادربزرگم، زنی مهربان و فداکار بود که همیشه برای ما بهترینها را میخواست. او هر روز صبح زود بیدار میشد و به نماز میایستاد. سجادهاش یک سجاده ترمه زیبا بود که همیشه بوی گل محمدی میداد.
بدنه:
من از کودکی دوست داشتم کنار مادربزرگم نماز بخوانم. وقتی که سجادهاش را پهن میکرد، من هم میرفتم و کنارش مینشستم. او با صبر و حوصله به من نماز یاد میداد.
من همیشه از تماشای سجاده مادربزرگم لذت میبردم. گلهای ترمهاش چنان زیبا بودند که انگار زنده بودند. حاشیههای سجاده هم با نقشهای ظریف و هنرمندانهای تزیین شده بود.
مادبزرگم همیشه میگفت: «این سجاده را مادرم برایم بافته است.» او این سجاده را با مهربانی و ظرافت خاصی بافته بود و من میدانستم که برای او بسیار ارزشمند است.
من با سجاده مادربزرگم خاطرات زیادی دارم. یادم هست که وقتی که بیمار بودم، مادربزرگم هر روز کنارم مینشست و روی سجادهاش برایم قرآن میخواند. صدای مهربان او و بوی گل محمدی سجادهاش، باعث میشد که حالم بهتر شود.
مادبزرگم چند سال پیش فوت کرد، اما سجادهاش هنوز هم در خانه ماست. من هر وقت که این سجاده را میبینم، یاد مادربزرگم میافتم و لبخندی بر لبم مینشیند.
نتیجه:
سجاده مادربزرگم برای من یادآور عشق و مهربانی اوست. این سجاده برای من یک گنجینه ارزشمند است که همیشه آن را با احترام و احتیاط نگهداری میکنم.