انشا در مورد گفتگوی خیالی با فرش با مقدمه و نتیجه
در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، انشا در مورد گفتگوی خیالی با فرش با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.
⭐انشا در مورد گفتگوی خیالی با فرش⭐
مقدمه:
روزی از روزها، در یک روز گرم تابستانی، من در اتاقم نشسته بودم و داشتم کتاب میخواندم. ناگهان چشمم به فرش اتاق افتاد. فرشی قدیمی و کهنه با نقش و نگارهای زیبا. مدتی به فرش خیره شدم و بعد با خودم گفتم: «کاش میتوانستم با این فرش حرف بزنم. چقدر دوست دارم بدانم که از کجا آمده و چه داستانهایی در دل خود دارد.»
بدنه:
در همین فکرها بودم که ناگهان صدایی شنیدم. صدایی آرام و نجواکنان. صدای فرش بود که با من حرف میزد.
فرش گفت: «سلام.»
من با تعجب گفتم: «سلام. تو میتوانی حرف بزنی؟»
فرش گفت: «بله. من میتوانم حرف بزنم.»
من گفتم: «چه جالب! از کجا آمدهای؟»
فرش گفت: «من از یک دهکده کوچک در ایران آمدهام. سالها پیش، یک مرد روستایی من را بافت و در خانهاش گذاشت. من سالها در آن خانه بودم و شاهد زندگی آن مرد و خانوادهاش بودم.»
من گفتم: «داستانهای زیادی از آن خانه و آن مرد و خانوادهاش داری؟»
فرش گفت: «بله. من داستانهای زیادی دارم. داستانهای غم، شادی، عشق و زندگی.»
من گفتم: «خیلی دوست دارم داستانهایت را بشنوم.»
فرش گفت: «با کمال میل. یکی از داستانهایم را برایت تعریف میکنم.»
فرش شروع به تعریف داستان کرد. داستانی از یک عشق ممنوعه. داستانی از یک مرد و زنی که عاشق یکدیگر بودند، اما خانوادههایشان اجازه نمیدادند که با هم ازدواج کنند.
من با گوش جان به داستان فرش گوش میدادم. داستانی زیبا و دلانگیز بود. وقتی فرش داستان را تمام کرد، من با تحسین گفتم: «چه داستان زیبایی بود.»
فرش گفت: «ممنونم. من داستانهای دیگری هم دارم. اگر دوست داری، میتوانم برایت تعریف کنم.»
من گفتم: «بله، خیلی دوست دارم.»
فرش شروع به تعریف داستان دیگری کرد. داستانی از یک سفر طولانی. داستانی از یک مردی که برای رسیدن به آرزوهایش، سفری طولانی و پرماجرا را آغاز کرد.
من تا غروب آفتاب با فرش حرف زدم. داستانهای زیادی از او شنیدم. داستانهای کهنه و کهنهشده، اما پر از حکمت و آموزه.
من گفتم: «خیلی خوش گذشت.»
فرش گفت: «من هم از حرف زدن با تو لذت بردم.»
نتیجه:
با خودم فکر کردم که چقدر خوب است که میتوانم با فرش حرف بزنم. فرشی که داستانهای زیادی برای گفتن دارد. داستانهایی که میتوانند به من کمک کنند تا زندگی را بهتر درک کنم.