جملات و اشعار
متن و جملات زیبا در مورد پاییز و انار

در این مطلب از مجله اینترنتی مثبت 1، مجموعه ای از متن و جملات زیبا در مورد پاییز و انار برای شما آماده نموده ایم. امیدواریم که موردتوجه شما قرار گیرد.
شاعر مژگان فتوحی پاییز فصل زوال خورشیدهای انار دلتنگی است فصل آزادی برگهاست و راهپیمایی قطرههای عزلت گرفته در گلو پاییز فصل انقلاب است
پاییز فصل رسیدن انارهای سرخ است و انار چه دل خونی دارد از رسیدن!
پاییز آمد انارها رسیده اند تو کی می رسی...؟!... متن مجید وادی
متن در مورد پاییز و انار
شاعر لادن آهور همیشه پاییز است فصل لبهای من کاش انار میچیدی...
باید به خرمالوهای کال سربزنم، به انارهای سبز به آدمهای ناپخته به آنها که هنوز عاشق نشدهاند بگویم که اتفاق بزرگی خواهد افتاد بگویم که پاییز در راه است…! و من عاشقانه منتظرم…
مثلِ خرمالوهایِ رسیدهی حیاطِ مادربزرگ مثلِ عطرِ دارچینِ چایهایِ عصرانه مثلِ بارانِ پاییز، مِثل عود مثلِ انارِ دانهدانه با گلپر مثلِ موسیقیِ خشخشِ برگها مثلِ نوشتنِ آخرین خطِ مشقهایِ دورانِ کودکی مثلِ عید، مِثلِ آب بازی چیزهایِ خوب سادهاند و تنها شنیدنِ اسمشان کافیست تا خوب شود حالِ دلت…
متن زیبا در مورد پاییز و انار
آذر آمد که روی لبهای پاییز انار بگذارد… و او را به دستهای یلدا بسپارد…
خوب یادم هست پاییز بود و من کنار زخمهای چرکی انار عاشق شدم…!…
من؛ چونان اناری خشک شده؛ بر درخت! بهار؛ شکوفه کردم، پاییز؛ به بار نشستم، زمستان رسید؛ و همچنان بر سر شاخه… نه از پس رسیدنم، افتادم نه دستی به چیندم تا این بالا رسید و نه حتی گنجشککی به این میانه راه یافت.. میدانم؛ زمستان هم میگذرد و میپوسم؛ به همین سادگی…
متن درباره پاییز و انار
سهمِ باد و بارانند؛ برگ و شاخههای خشک! آبرویِ پاییزند؛ این انارهایِ سُرخ!
پاییز دارد میرسد انار نیستم که؛ برسم به دستهای تو… برگم، پُر از اضطرابِ افتادن!
پاییز جان! تا میتوانی زرد شو انارهایت را قرمز کن برگهایت را ببار خیالت هم راحت؛ ما حالمان خوب است…
متن زیبا درباره پاییز و انار
انارهای نارس پاییز را بهار خود نمیدانند…
پاییز آمده … اما؛ من که شاعر نیستم خیال ببافم! قسم خوردهام تنها روی برگها قدم نگذارم این هوای خوب این دستهای توی جیب این انارها این برگها این پاییز برای تکمیل شدنش یک تو کم دارد… زهرا سرکارراه
پاییز جان! تا میتوانی زرد شو انارهایت را قرمز کن برگهایت را ببار خیالت هم راحت؛ ما حالمان خوب است….
متن درباره ی پاییز و انار
پاییز دوباره چادرش را سر کرد با شبنم گل گونهی خود را تر کرد یک دامن گل گلی نارنجی را پوشید و انار را هم انگشتر کرد
عاشق که باشی پاییز که باشد باران که ببارد انار که هیچ سنگ هم اگر باشی دلت ترک میخورد…
پاییز آمده … اما؛ من که شاعر نیستم خیال ببافم! قسم خوردهام تنها روی برگها قدم نگذارم این هوای خوب این دستهای توی جیب این انارها این برگها این پاییز برای تکمیل شدنش یک تو کم دارد…
متن عاشقانه در مورد انار و پاییز
شب بخیرهای تو در پاییز همان نمک و گلپر روی انار دانه دانه شده است بدونش می شود ولی با او دلچسب تر است ارس آرامی
بی شک انار، بغض پاییز است که گاه و بی گاه می ترکد... متن مرضیه خالدی
کپشن در مورد پاییز و انار
بوی پاییز می آید و دلم شبیه همان انارهایِ بی قرار ترک بر می دارد و پلک هایم بسان ترنم نازِ باران تو را نمناک می بارد... کجایِ این فصل ها ایستاده ای که تمام سال بوی تو را دارد و رنگ تو را یدک میکشد....... متن یاس کرمانی
دلم لک زده برای پاییز! اغراق نباشد جنس پاییز فرق می کند با همه فصل ها. اصلا بوی خاک نم خورده اش،برگ های زرد ش،آسمان ابری اش،غروب های دلگیرش،انار های دل تنگش... آدم را از خود بی خود می کند ! پاییز را باید لحظه لحظه اش را نفس کشید . آخ کجایی فصل نارنگی ونوبرانه ها؟
متن الهام فلاح داره میاد. صدای پاشو میشنوم. تو هم گوش کن. داره میاد. پاییز رو میگم. بازم نارنگیا میان. باز میریم بوت میخریم و روسری پشمی. باز میشینیم برای اون مردی که کنارش حالمون خوشه شال میبافیم. باز پتو مبلیا رو میاریم تو دست. باز انار دون میکنیم. بعد ناهار یه چرتکی میزنیم و پا میشیم میبینیم شب شده و هیچ کاری نکردیم. باز چای ماسالا و دم نوش عسل و زنجفیل علم میکنیم. باز ژاکت و کت رو میگیریم سر دست که غروبی برمی گردیم خونه نچاییم. باز می گیم حیف، امسال تابستونم تموم شد و من دریا نرفتم. باز عدسی و سوپ جو و شله میپزیم عوض شام آبدوغ خیار. بازم نارنگیا میاد. نارنگیِ مهربونِ شریکی بخورِ راحت بخورِ به بغل دستی ت هم بده. دووم بیاریم. دووم بیاریم. پاییز میرسه و ما باز دلمون می گیره و فکر میکنیم پاییز وقت رفتن نیست. بازم چهرازی گوش میکنیم. بازم جمشید... پاییز میاد و ما از کویر وحشت رد شدیم. زندهایم. ما زنده می مونیم. بخاطر نارنگیا. حتی آگه امسال پاییزه نارنگی بشه کیلویی هشتاد تومن. ما می مونیم. دووم میاریم. نبینم یه خال مو از سرتون کم بشه ها... نارنگیا دارن می رسن. انارها، خرمالوها... ما زنده می مونیم.
جمله زیبا در مورد پاییز و انار
نازنین!!! چله ی پاییز بزرگداشتِ نامِ توست بگذارامسال هم،به رسمِ هرساله به نکوداشتِ نامِ تو پیک هاراپُر بریزم تاشرابِ بوسه،،، دریلدااناری باشد وشرحش درزبانِ تقویم ها رویدادی را رقم بزند
متن مرآجان بیا برویم به صد و پنجاه سال قبل... به خانههای حوض دار، به اتاقهای تو در تو... من، پاییز که شد انار دان کنم برایت با گلاب و شکر! شبها درز پنجرهها را با ملافه بگیری که سرما توی تنمان نرود. بنشینیم دور کرسی، از حجره بگویی برایم و کسب و کارت. لبخند بزنم و سیب پوست کنم بعد از شامت بخوری که خستگی در کنی، دراز کشیده باشی، لا به لای حرفهایت سکوت بشود، دنبال چشمهایت بدود نگاهم، بفهمم که خوابی و لحاف را روی تنت صاف و صوف کنم... بیا برویم به صد وپنجاه سال قبل... به همان جایی که تا زمان پیر شدنمان، یادم نیاید کِی گفتی دوستم داری، یادم نیاید کِی کادوهای یک دفعهای گرفته باشی برایم، ولی خوب بخاطر بیاورم لا به لای ملافههایی که لای درزهای پنجره میگذاشتی چقدر "دوستت دارم" بوده... بیا برویم به صد و پنجاه سال قبل... به واقعیت، به پای هم دیگر پیر شدن، به ماندن، به با لباس سفید رفتن با کفن سفید برگشتن... بیا فاصله بگیریم از امروزی بودنها، از ماهگرد گرفتنها و سالگرد گرفتنها، از کادوهای یک دفعهای، از دوستت دارم های تلگرامی، از امروز بودنها و فردا رفتنها... بیا فاصله بگیریم از این همه مجازی بودن، بیا برایت انار دان کنم با گلاب و شکر، بیا لای درزهای پنجرهها را با ملافه بگیر که سرما توی تنمان نرود، بیا اصلاً حرفی نزن نگو دوستم داری اما واقعی باش... این دنیای امروز دارد حال همه را بهم می زند...
شعر زیبا در مورد انار و پاییز
پاییز که میگفتند همین بود؟! پادشاه فصل ها ... فصل عاشقان، رنگ ها و برگ ها؟ فصل انارها، خرمالو و نارنگی ها؟ همین که از تمام محاسن اش تنها سردی مهر و بنفشی شلغم اش نصیبمان شد !!!... متن علی رجبی
جایَت کنارمـ خالیست مثلِ نبات کنارِ چای مثلِ گلپر رویِ انار مثلِ بویِ نم وقتِ باریدنِ باران مثلِ برگهایِ طلایی در پاییز همینقدر ساده همینقدر مهم همینقدر حیاتی..
شاعر زهرا محمدزاده پا به ماه میشود زنــــی با بغضِ کالِ ماه در سر ریزِ آفتابــــــ و زاده میشود در «من» دختری که پاییز ؛ انارِ حوصله را میتکاند با ترکهی فریاد.
شاعر رعنا مرسی انار بلوغ را بهانه میکند دلش که از پاییز میگیرد بغض همهی بدنش را میفشارد دانه دانه غصههایش را نشان میدهد گنجشکها در چشمانش لانه میسازند صدای باغبان خیلی نزدیک به گوش میرسد انار با همهی دلبستگی هایش وداع میکند اندکی بعد در میان انگشتان باغبان تشییع میشود به گمانم انار نمیدانست دردهایش باید نهفته باشد شاید اگر به حرفهای باد گوش میداد و سرخاب دانههایش را در سینه داشت اندکی بیشتر گوش به موسیقی بودن میداد
متن کوتاه در مورد پاییز و انار
شاعر زهره چورلی امسال هم پاییز شد و تو ماندی راستش را بگو باز هم انار میخواهی؟
شاعر سالم حسینی پاییز از راه رسید انار نیستم که ترک بردارم! برگم ... پر از اضطراب افتادنها پر از انتظار ثانیهها
شاعر غلامرضا پاشا زانوسی دروازه پاییز طلائی نیست، گندمزار تیرماهی نیست. حیای فصول است و بسته تا کودک زمین درمهرماه با کیفی از انار و گردو بر پشت بی تابانه اش بربکوبد! ...
شعر در مورد پاییز و انار
شاعر مینا لطفی رنگی کرده پاییز مرا لبخند سرخ دانههای انار فصل اعجاز فصل رنگهای ناب لحظههایم بارانی خش خش برگهای زرد روی آب نفس میکشد این باد زرددی ام رنگ زده، به فصل خوب خدا ...